بیست و یکمین کنگره بین المللی میکروب شناسی ایران در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ توسط انجمن میکروب شناسی ایران در شهر تهران برگزار خواهد شد.با توجه به اینکه این همایش به صورت رسمی برگزار می گردد، کلیه مقالات این کنفرانس در پایگاه سیویلیکا و نیز کنسرسیوم محتوای ملی نمایه خواهد شد و شما می توانید با اطمینان کامل، مقالات خود را در این همایش ارائه نموده و از امتیازات علمی ارائه مقاله کنفرانس با دریافت گواهی کنفرانس استفاده نمایید.

 

محور های همایش 

روش های نوین در تشخیص میکروب شناسی بالینی
روش های کنترل و کاهش مقاومت های آنتی بیوتیکی
کنترل عفونت های بیمارستانی
میکروبیوتا
چالش های موجود در واکسن های میکروبی

درمان های جایگرینی و نوین در عفونت های میکروبی
بیماری های نو پدید و بازپدید
بیماری های مشترک انسان و دام (چالش تولید واکسن)
نقش آزمایشگاه میکروبشناسی پزشکی در بلایای طبیعی
نانو  تکنولوژی میکروبی

میکروبیولوژِی مواد غذایی
کانسر و میکروب
پروبیوتیک و پربیوتیک
میکروبیولوژی آب و پساب
کار آفرینی و ارتباط با صنعت

 

ارتباط با دبیرخانه کنفرانس

 

تلفن دبیرخانه: ۲۱۸۸۶۳۲۴۵۶
آدرس پستی دبیرخانه: تهران، خیابان کارگر شمالی، روبروی مرکز قلب، خیابان مجد،پلاک ۱۵ واحد ۲
ایمیل: congress@ismcongress.ir
وبسایت: پایگاه رسمی کنفرانس

_SPONSOREDALT

اطلاعات مهم کنفرانس

تاریخ برگزاری: ۲۸ مرداد ۱۳۹۹
تاریخ میلادی: 2020-08-18
مهلت ارسال اصل مقاله: ۱۳۹۹/۴/۱
مهلت ثبت نام: ۱۳۹۹/۵/۲۸

برگزار کننده: انجمن میکروب شناسی ایران
انجمن علمی: انجمن علمی میکروبشناسی ایران

محل برگزاری همایش: شهر تهران

توجه : با توجه به شیوع بیماری کرونا وضعیت برگزاری مشخص نیست.برای کسب اطلاعات بیشتر با دبیرخانه کنفرانس تماس حاصل فرمایید.

سایت ویستاژن مسیولیتی در قبال کنسل شدن کنگره نخواهد داشت.

رفرنس

سایت ویستاژن در این مطلب به توضیح رشته ژنتیک پرداخته است.

ژنتیک (Genetics)

پروفسور «F. Bieber» استاد دانشگاه هاروارد،در رابطه با علم ژنتیک می گوید: «زمانی فکر می‌کردم که ژنتیک زیرمجموعه‌ای از علم پزشکی است، اما اکنون بر این باورم که پزشکی شاخه از علم ژنتیک است.»

به صورت اجمالی می توان گفت که علم ژنتیک انتقال صفات وراثتی از والدین به فرزندان را مورد بحث قرار می دهد تا بگوید چه مکانیزم های مولکولی زا عوامل انتقال صفات از نسلی به نسل دیگر می باشد.
در ژنتیک همه چیز فقط منتهی به بیماری ها نمی‌شود و می توان آینده‌ای را تصور کرد که در آن از رنگ چشم و پوست و مو تا قد و هوش فرزند خود را انتخاب کرد ، این تکنیک در ویرایش و دستکاری ژنوم ، به نام کریسپر (CRISPR) نام دارد که باعث شده است این رویای دیرینه بشر به وقوع بپیوندد…

●رشته ژنتیک برای ادامه تحصیل شامل چه گرایش هایی می باشد؟!

این سوال،یکی از مهم ترین سوال ها است که جواب دادن به آن بسیار حائز اهمیت می باشد . برای کنکور کارشناسی ارشد دو راه پیش‌روی شما است

1. وزارت علوم

2. وزرات بهداشت

بسیاری از دانشجویان رشته های زیست شناسی سلولی مولکولی و علوم آزمایشگاهی ، کنکور وزارت بهداشت را انتخاب می‌کنند و دلیل این انتخاب چیزی جز آینده روشن تر نیست…
پرطرفدارترین رشته‌های وزارت بهداشت که دانشجویان برای قبولی در آن‌ها وارد رقابتی بسیار سنگین و نفس گیر می‌شوند به شرح زیر می باشد 

▪️مجموعه علوم آزمایشگاهی (1)

    شامل رشته‌های بیوتکنولوژی پزشکی ، بیوشیمی بالینی و ژنتیک انسانی است.

▪️مجموعه علوم آزمایشگاهی (2)

  شامل رشته‌های ایمونولوژی(ایمنی شناسی)پزشکی و هماتولوژی(خون شناسی) می باشد.

▪️مجموعه علوم آزمایشگاهی (3)

    شامل انگل شناسی، قارچ شناسی، میکروبیولوژی و ویروس شناسی می باشد.

در این میان رشته‌های بیوشیمی بالینی، ژنتیک انسانی و هماتولوژی دارای بیشترین داوطلب هستند.
حال میخواهیم که توضیحی کوتاه در مورد ژنتیک انسانی ارائه دهیم ؛ با گذراندن مقطع ارشد و دکتری در ژنتیک پزشکی (ژنتیک انسانی)، مهر نظام پزشکی به شما تعلق می گیرد (که البته چهار-پنج سالی است اعطای آن با مشکل موقتی مواجه شده، اما تلاش‌ها در جهت رفع آن در جریان می باشد) و با آن قادر خواهید بود که مطبی برای مشاوره ژنتیک یا آزمایشگاهی برای انجام تحقیقات مربوطه تاسیس کنید.
البته ظرفیت بسیار پایین قبولی در وزارت بهداشت (حدود 150 تا 200 نفر برای مجموعه علوم آزمایشگاهی 1) باعث شده قبولی در آن بسیار سخت و دشوار شود…

●کنکور وزارت علوم و وزارت بهداشت چه تفاوتی دارند؟

اولین تفاوت کنکور وزارت بهداشت و وزارت علوم در تعداد دروسی است که قرار است از آن‌ها آزمون گرفته شود. به طور مثال، برای رشته ژنتیک پزشکی (وزارت بهداشت) 4 درس ژنتیک، بیوشیمی ، زیست سلولی مولکولی و زبان تخصصی پزشکی شامل آزمون خواهند بود؛ اما برای مهندسی ژنتیک (وزارت علوم) دروس زبان تخصصی، مجموعه زیست شناسی (شامل میکروبیولوژی ، اکولوژی ، بیوفیزیک ، بیوشیمی ، تکامل ، زیست گیاهی ، زیست جانوری و زیست سلولی مولکولی) ، ژنتیک، در آزمون دخیل هستند.

تفاوت دوم در ظرفیت پذیرش دانشگاه‌ها می باشد. همان‌طور که اشاره شد ، وزارت بهداشت برای جلوگیری از اشباع شدن رشته‌های خود ، اقدام به پایین آوردن و کاهش تعداد ظرفیت پذیرش کرده است اما در وزارت علوم خبری از این سیاست کاهش ظرفیت نیست.

اگر به کارهای تحقیقاتی علاقه‌مند هستید و مایلید که هر روز با یک چالش جدید روبرو شوید، این رشته(ژنتیک) برای شما مناسب می باشد. یک محقق ، باید با انرژی پایان ناپذیر خود مسائل پیشِ رویش را در ابعاد مختلف بررسی کند و ترسی از مشکلات سخت و طاقت فرسا نداشته باشد؛ چراکه این مشکلات شیرین‌ترین بخش کارهای تحقیقاتی هستند.

●موقعیت‌ شغلی‌ و بازار کار رشته ژنتیک در ایران به چه صورت است؟

ژنتیک‌ در ایران‌ هنوز در ابتدای‌ راه‌ است‌ و باید بسیار تلاش‌ کرد و کم و کاستی‌ها را جبران‌ نمود و موانع‌ را از پیش راه برداشت‌ تا بتوان‌ شاهد رشد روزافزون‌ این علم‌ در ایران‌ بود. البته‌ این‌ به‌ آن‌ معنی‌ نیست‌ که‌ در کشور ما تحقیقات‌ ژنتیکی‌ انجام‌ نمی گیرد و فارغ التحصیلان‌ این‌ رشته‌ جذب‌ هیچ‌ مرکزی‌ نمی شوند ، بلکه‌ سازمان‌های‌ مختلفی‌ هستند که‌ به‌ فعالیت های‌ تحقیقاتی‌ ژنتیکی‌ می پردازند. از جمله‌ این سازمان ها می‌توان‌ به‌ مراکز مختلف‌ :وزارت‌ جهاد کشاورزی‌، مراکز پژوهشی‌ وزارت‌ علوم‌، انستیتو پاستور، مرکز ملی‌ تحقیقات‌ مهندسی‌ ژنتیک‌ و تکنولوژی‌ زیستی‌ و … اشاره‌ کرد.

فرصت‌های‌ شغلی‌ موجود برای‌ فارغ‌ التحصیلان‌ ژنتیک‌ انسانی (در مقطع‌ کارشناسی‌ ارشد) این‌ افراد می‌توانند در مراکز تحقیقاتی‌ وزارت‌ بهداشت فعالیت‌ کرده و سیستم‌های‌ پیشگیری‌ و درمان‌ بیماری های‌ ژنتیکی‌ را راه‌ اندازی‌ کنند و از بروز این‌ دسته‌ از بیماری های‌ ژنتیکی‌ جلوگیری‌ کنند . همچنین‌ می توانند در پیشگیری‌ و درمان‌ بیماران‌ ژنتیکی‌ نیز مؤثر باشند. در ضمن‌ فارغ‌ التحصیلان‌ این‌ رشته‌ در پزشک‌ قانونی‌ نیز می توانند حضوری‌ فعال‌ داشته‌ باشند . فارغ التحصیلان‌ کارشناسی‌ ارشد می توانند بهترین‌ نیرو برای‌ فعالیت‌ و کار کردن در آزمایشگاههای‌ ژنتیک‌ باشند ؛ زیرا این‌ دسته‌ آزمایش ها بسیار تخصصی‌ بوده‌ و متخصصان‌ ژنتیک‌ باید در این‌ زمینه‌ فعالیت‌ کنند.

در حال‌ حاضر فارغ‌ التحصیلان‌ این‌ رشته‌ در مقطع‌ دکترا می توانند به‌ ویژه‌ در بخش‌ خصوصی‌ با دایر کردن‌ آزمایشگاه‌ و کلینیک‌ ژنتیک‌ پزشکی‌ فعالیت‌ چشمگیری‌ داشته‌ باشند.
در صورت گرفتن مدرک دکتری در این رشته از وزارت بهداشت می توانید مجوز آزمایشگاه دریافت کنید.

●امکان ادامه تحصیل در رشته ژنتیک در داخل ایران چگونه است؟

هر دو رشته در ایران تا مقطع ارشد و دکتری قابل ادامه دادن می باشند. همچنین دانشگاه‌هایی همچون : دانشگاه تهران، شهید بهشتی، بقیه الله، تربیت مدرس، اصفهان، شیراز و مشهد و … از جمله بهترین دانشگاه‌های کشور برای ادامه تحصیل در هر سه مقطع(کارشناسی،ارشد و دکتری) به حساب می‌آیند.

●امکان ادامه تحصیل در رشته ژنتیک در خارج از کشور نیز به چه صورت است؟

بهترین کشور مناسب رشته ژنتیک برای مهاجرت ایالات متحده آمریکا(U.S) است. اما با توجه به قوانین فعلی، گرفتن پذیرش و مهاجرت به این کشور کار بسیار سخت و دشواری محسوب می‌شود. مقصد بعدی برای مهاجرت کشور کانادا و کشورهای اروپایی مثل آلمان، اتریش و دانمارک هستند و در وهله بعد کشورهایی همچون سنگاپور، چین، استرالیا، روسیه و … را نیز می‌توان مدنظر داشت.
به علاقه‌مندان به مهاجرت، توصیه می‌شود که سعی کنند مقطع ارشد خود را در یک دانشگاه خوب در ایران به اتمام برسانند و سپس رزومه خود را پربارتر کرده و برای دکتری اپلای کنند. به خاطر داشته باشید مقاله خوب و تسلط بر زبان انگلیسی برگ برنده افراد برای مهاجرت نسبت به سایرین حساب می‌آید…

سخن پایانی در رابطه با معرفی رشته ژنتیک ، اگر که مایل به کارهای تحقیقاتی هستید، بهتر است وزارت علوم را انتخاب کنید؛ چراکه تمرکز بیشتری بر افزایش بار علمی برای توسعه ایده ها و انجام طرح‌های تحقیقاتی دارد ، اما در صورتی که انجام کارهای درمانی بیشتر برایتان خوشایند می باشد ، بهتر است که کنکور وزارت بهداشت را انتخاب کنید. البته مطلب بالا به این معنا نیست که دانشجویان وزارت بهداشت خروجی تحقیقاتی ندارند؛ بلکه منظور این است که رشته‌های این وزارتخانه بیشتر به کار درمان بالینی نزدیک هستند.

گردآورنده : جناب آقای حسن مسرور

ویستا ژن ویستاژن    vistagene vistagene

سایت ویستاژن

    وسترن بلات با استفاده از Anti-His

وسـتـرن بـلاتینـگ شامل جد‌اسازی مخلوط پروتئینی بر روی ژل و سپس انتقال آن‌ها به یک غشای مناسب است. سپس مولکول پــروتـئـیـن از طـریـق میان کنش بـا یـک آنـتــی‌بــادی اخـتـصــاصــی نشان‌دار، شـنــاســایـی می‌شود. ازآنجایی‌که غالباً وسترن بلاتینگ را به کمک اتصال آنتی‌بادی‌ها مورد تجزیه‌وتحلیل قرار می‌دهند، به آن ایمونو بلاتینگ نیز گفته می‌شود. کلمه‌ی بلاتینگ به روش انتقال اشاره دارد و کلمه‌ی ایمونو به خاطر لزوم استفاده از واکنش بین آنتی‌ژن و آنتی‌بادی اختصاصی در مرحله شناسایی می‌باشد. این تکنیک توسط Towbin و همکاران در سال ۱۹۷۹ ابداع گردیده است و ترکیبی از الکتروفورز و انتقال پروتئین‌ها به یک‌فاز جامد است. با این روش می‌توان اطلاعاتی در مورد خصوصیات مختلف آنتی‌ژن‌های پروتئینی شامل وجود و مقدار آنتی‌ژن، وزن مولکولی پروتئین، ایزوفرم‌ها و محصولات شکسته شده آن و کارایی روش استخراج آنتی‌ژن به دست آورد. درعین‌حال وسترن بلات اطلاعاتی در مورد اینکه چه مقدار پروتئین در سلول وجود دارد در اختیار ما قرار می‌دهد. در آزمایشگاه‌های تشخیص طبی از این تکنیک به‌منظور بررسی و تأیید حضور یک آنتی‌بادی در بدن و تشخیص بیماری‌های عفونی و انگلی، بیماری‌های خود ایمنی و آلرژی استفاده می‌شود. در وسترن بلاتینگ مولکول‌های جداشده توسط ژل الکتروفورز از ژل به پالایه‌های غشایی انتقال داده می‌شوند. این موکول‌ها در سطح غشا فیلتری در همان محلی که منتقل‌شده‌اند پایدار باقی می‌مانند. در این حال به سهـولـت برای انجام واکنش با آنتی‌بادی‌های اختصاصی آمادگی دارند. غشا مورداستفاده در روش وسترن بلاتینگ معمولاً نیترو سلولز و یا پلی وینیل دی فلوراید[1] است. انتقال پروتئین از ژل به غشا توسط الکتروفورز معکوس و در طول ۳۰ دقیقه تا ۲ سـاعـت صـورت مـی‌گیـرد. ایـن کـار تـوسط دو روش مرطوب[2] و نیمه‌خشک[3] صورت می‌گیرد. در روش مرطوب ژل الکتروفورز در یک قاب در کنار غشا و در ظرفی حاوی بافر بین دو الکترود قرار می‌گیرد. اعمال جریان الکتریکی و برقراری اختلاف‌پتانسیل موجب مهاجرت یون‌ها از ژل به غشا خواهد شد. در روش نیمه‌خشک ظرف بافر با فیلترهای کاغذی آغشته به بافر جایگزین می‌شود. بعـد از تثبیـت پروتئین‌ها بر روی غشا برای حصول اطمینان از کامل بودن انتقال مـی‌تـوان از روش‌هـای رنـگ‌آمیـزی غیراختصاصی استفاده کرد. درعین‌حال آنتی‌بادی‌های اختصاصی قادر به نشان دادن استانداردها ازجمله مارکرهای وزن مولکولی روی ژل نیستند. بنابراین در کنار تشخیص با آنتی‌بادی می‌توان برای آنالیز کامل از یک روش رنگ‌آمیزی مانند Ponceau S استفاده کرد.

 

در این پژوهش بعد از مشاهده باند پروتئین LIV-1، تأیید پروتئین با استفاده از وسترن بلات با آنتی‌بادی Anti-His صورت گرفت.

پس از اتمام ران کردن ژل، ژل را از مخزن خارج کرده و ژل متراکم کننده را می‌بریم. در این پژوهش، از غشای نیترو­سلولز استفاده شد.

  • غشای نیتروسلولز را به مدت ۵ دقیقه در متانول قرار می­دهیم.
  • سپس غشا، ژل و ۲ عدد پد را در بافر انتقال ( ۱۴٫۴ گرم گلایسین و ۳٫۰۳ گرم تریس را در حجم ۸۰۰ میلی‌لیتر dH2O حل می‌کنیم و سپس ۲۰۰ میلی‌لیتر متانول به آن اضافه می­کنیم) به مدت ۱۵ دقیقه قرار می­دهیم.
  • سپس ژل و غشای نیتروسلولز را به دستگاه semidry منتقل می‌کنیم. بدین ترتیب ابتدا روی دستگاه کمی بافر انتقال می­ریزیم و بعد پد را روی دستگاه قرار داده و سپس غشا را روی آن می­گذاریم و با رول مخصوص حباب‌ها را خارج می­کنیم. ژل را دقیقاً روی کاغذ قرار می­دهیم و در نهایت پد را روی ژل قرار می­دهیم. حباب‌های حاصل را خارج می­کنیم و به مدت ۵۰ دقیقه با ولتاژ ۲۰ ولت، جریان الکتریکی را برقرار می­کنیم.

۵-       بعد از اتمام انتقال باندهای پروتئین به غشا، غشا را در بافر blocking buffer(Skim milk 3%) به مدت یک شب در ۴ درجه سانتی‌گراد قرار می­دهیم.

۶-        روز بعد غشا را با بافر PBS 1X،۴ بار شستشو می­دهیم.

۷-       سپس آنتی­بادی، آنتی His با غلظت ۱ به ۲۰۰۰ اضافه گردید و به مدت ۱۶ ساعت در دمای اتاق شیک شد.

۸-        غشا ۴ بار با بافر PBS 1X، شستشو داده شد.

  • سپس آنتی­بادی αRb HRP با غلظت ۱ به ۱۰۰۰ اضافه گردید و در دمای اتاق به مدت ۶ ساعت بر روی شیکر ،شیک شد.
  • سپس با محلول رنگ­زا DAB   رنگ­آمیزی شد.

 

[1]-PolyvinylideneDifluoride) PVDF(

[2]– Wet

[3]-Semi dry

سایت ویستاژن به توضیح روش استخراج DNA از باکتری و پروتکل آن پرداخته است.

به طور کلی باکتری ها به  دو دسته گرم مثبت و گرم منفی تقسیم می شوند. این تقسیم بندی به دلیل تفاوت در ساختار دیواره سلولی و نوع رنگ پذیری آنها صورت گرفته است. باکتری های گرم مثبت دارای لایه ضخیمی از پپتید و گلیکان در دیواره سلولی خود هستند ولی باکتری های گرم منفی لایه نازکی از پپتید و گلیکان در دیواره سلولی خود دارند لذا مقاومت کمتری نسبت به گرم مثبت ها دارند.

بررسی ژنتیکی باکتری ها نشان داده آنها هاپلوید بوده و تنها یک نسخه DNA حلقوی دارند.

اصول استخراج DNA در تمام سویه ها یکسان است که شامل تخریب غشا، رسوب مرحله ای ناخالصی ها و نهایتا استخراج DNA خالص است.

دو روش برای استخراج DNA وجود دارد

  1. روش فیزیکی: شامل استفاده از حرارت،انجماد، فشار اسمزی و …..
  2. روش شیمیایی: شامل استفاده از آنزیم ها، دترجنت ها و بافرهای خاص می باشد.
  3. در استخراج DNA از باکتری ها باید از روشی استفاده کنیم که کمترین آسیب به DNA که فاقد غشا هسته است وارد شود.

روش فیزیکی:

مزیت این روش ارزان تر بودن آن است و همچنین ریسک آسیب به DNA را نسبت به روش شیمیایی با استفاده از آنزیم ها کمتر می کند.

مواد و لوازم مورد نیاز

سوسپانسیون باکتریایی

بافرTBE

بافر TE

آّب

سانتریفیوژ

بن ماری

سمپلر

ویال

کاغذ صافی

روش انجام آزمایش

ابتدا به وسیله سمپلر 500 میکرولیتر از سوسپانسیون باکتری را در ویال ریخته و به مدت 5 دقیقه با دور rpm10000 سانتریفیوژ می کنیم. رسوب بدست آمده حاوی باکتری های زنده است و فاز مایع رویی حاوی باکتری های مرده که دور ریخته می شود.

در مرحله بعد 300 میکرولیتر بافر TBE به رسوب موجود در ویال افزوده و به مدت 5 دقیقه با دور rpm 10000 سانتریفیوژ می شود. بافر TBE باعث تغییر PH در اطراف محیط DNA می شود و همین تغییر PH باعث فشرده تر شدن DNA می شود. این فشردگی DNA باعث می شود تا در اثر سانتریفیوژ آسیب نبیند. رسوب حاصل که بر اثر دریافت بافر سنگین و ته نشین شده را نگه می داریم و فاز مایع که حاوی باکتری های زنده فاقد بافر است را دور می ریزیم.

میزان 400 میکرولیر آب را در ویال ریخته و به مدت 20 دقیقه در بن ماری 80 درجه قرار می دهیم. استفاده از آب سبب پخش گرما به طور یکنواخت به تمام قسمت های ویال می شود.

سپس ویال را به مدت 3 دقیقه با دور rpm 10000 سانتریفیوژ میکنیم. رسوب حاویDNA  و RNA و پروتیین ها را نگه داشته و فاز مایع رویی حاوی غشا خارجی سیتوپلاسم  و اندامک ها را دور می ریزیم.

تا اینجا به دلیل استفاده زیاد از سانتریفیوژ و بن ماری غشا خارجی باکتری ها شکنده و ضعیف شده است و از طرفی برخورد باکتری ها به یکدیگر و فشار محتویات سیتوپلاسم به دیواره در طی سانتریفیوژ منجر به لیز دیواره و آزاد شدن DNA در محیط می شود. یعنی عملا از هیچگونه آنزیمی برای لیز دیواره استفاده نکردیم.

در مرحله آخر جهت تخلیص DNA و RNA و پروتیین ها، رسوب را به ویال فیلتردار منتقل می کنیم. ویال فیلتر دار دارای بار مثبت است و DNA چون بار منفی دارد، به ویال می چسبد و اتصالی قوی با آن پیدا میکند. برای لیز RNA و پروتیین های موجود در ویال فیلتر دار، می توان از آنزیم RNAase و پروتیاز استفاده کنیم. سپس با استفاده از بافر TE،می توان DNA تخلیص شده را به صورت سوسپانسیون درآورد و برای عمل PCR  و کارهای تحقیقاتی بعدی خفظ کرد.

سایت ویستاژن دیکشنری میکروبیولوژِی و زیست مولکولی را در اختیار شما عزیزان قرار داده است.

زبان انگلیسی: اصطلاحات علمی توضیح داده شده است به زبان انگلیسی

 

Microbiology.and.Molecular.Biology

سایت ویستاژن لغت نامه مهندسی ژنتیک از کتاب کلون سازی ژن ها و آنالیز DNA  نوشته پروفسور براون را در اختیار شما عزیزان قرار داده است.

آدنوویروس : (Adenovirus)  : ویروس جانوری که از مشتقات آن برای کلون کردن ژن­ها در سلول­های پستانداران استفاده می­شود .

آرایش فضایی : (Conformation) : سازمان­یابی فضایی یک مولکول . اشکال خطی و حلقوی ، آرایش­های فضایی ممکن برای پلی­نوکلئوتیدها هستند .

آگروباکتریوم تومه ­فاشینس : (Agrobacterium tumefaciens) : باکتری خاکزی که اگر دارای پلاسمید Ti باشد می­تواند در تعدادی از گونه­های گیاهان دو لپه­ای ایجاد گال تاجی کند .

آنتی سنس RNA:    

آنالیز پیوستگی RFLP :

(RFLP Linkage analysis) : روشی است که از RFLP به عنوان نشانگری برای حضور یک الل خاص در نمونه DNA استفاده می­کند . اغلب از این روش برای غربالگری افرادی که حامل ژن معیوب عامل یک بیماری ژنتیکی هستند ، استفاده می­شود .

آنالیز حذف : ( Deletion analysis) : شناسایی توالی­های کنترل کننده یک ژن با مشخص کردن اثر حذف ناحیه خاصی از فرادست ژن بر بیان آن .

آنالیز با آنزیم ­های محدودگر : (Restriction analysis) : تعیین تعداد و اندازه قطعات DNA حاصل از برش یک قطعه DNA با یک آنزیم محدودگر.

آنزیم­ های محدودگر : (Restriction endonuclease) : اندنوکلئازهایی هستند که مولکول­های DNA را تنها در توالی­های نوکلئوتیدی خاص می­برند .

آنیلینگ : (Annealing) : اتصال یک الیگونوکلئوتید به یک مولکول DNA تک رشتهآی از طریق هیبرید شدن با آن .

ابرمارپیچ : (Supercoiled) : آرایش فضایی DNA حلقوی که در اثر فشار کششی به شکلی شبیه سیم تلفن در می­آید .

اِپی زوم : (Episome) : پلاسمیدی که می-تواند درون کروموزوم سلول میزبان وارد شود .

اتورادیوگرافی : (Autoradiography) : روشی برای ظاهر سازی مولکول­هایی که با مواد رادیواکتیو نشاندار شده­اند. در این روش از یک فیلم عکاسی حساس به اشعه X استفاده می­شود .

اتیدیوم برماید : (Ethidium bromide) : یک ماده شیمیایی فلورسنت که میان جفت بازهای مولکول DNA دورشته­ای وارد می­شود و از آن برای تشخیص DNA استفاده می­شود .

اثر جایگاهی : (Positional effect) :  تفاوت در میزان بیان ژن­هایی که در جایگاه­های مختلفی از ژنوم کلون شده­اند .

ارزیابی تداخل ناشی از تغییر : ( Modification interference assay) : روشی است که از تغییرات شیمیایی برای مشخص کردن نوکلئوتیدهای درگیر در برهم کنش­های DNA با پروتئین متصل شونده به آن سود می­جوید.

اِسفروپلاست : (Sphaeroplast) : سلولی که بخش­هایی که از دیواره سلولی­اش را از دست داده است .

اضافه کردن ژن : (Gene addition ) : از استراتژی­های مهندسی ژنتیک که شامل وارد کردن یک یا چند ژن جدید به درون یک موجود زنده است .

اگزوتروف : (Auxotroph) : میکروارگانیسم جهش یافته­ای که تنها در حضور ماده مغذی رشد می­کند که سویه وحشی از آن بی­نیاز است .

اگزونوکلئاز : (Exonuclease) : آنزیمی که نوکلئوتیدها را تک­تک از یک انتهای مولکول اسید نوکلئیک جدا می­کند .

القا : (Induction) : (1) در مورد یک ژن : روشن شدن بیان یک ژن یا چند ژن در پاسخ به حضور یک ماده شیمیایی یا تحریکات دیگر

(2) در مورد فاژ λ : خارج شدن ژنوم λ وارد شده به درون ژنوم باکتری و ورود آن به فاز لیتیک در پاسخ به یک ماده شیمیایی یا تحریکات دیگر .

الکتروپوریشن : (Electroporation ) : روشی برای افزایش جذب DNA توسط پروتوپلاست­ها از طریق اعمال ولتاژ بالا که موجب ایجاد سوراخ­های ریز موقت در غشای سلول می­شود .

الکتروفورز : (Electrophoresis) : جدا سازی مولکول­ها بر اساس نسبت بار به جرم آن­ها .

الکتروفورز با میدان الکتریکی متغیر عمود بر هم : (Orthogonal field altetnation gel electrophoresis (OFAGE)) : روش الکتروفورز روی ژل که از میدان الکتریکی نوسان­دار برای جداسازی قطعات بزرگ DNA استفاده می­شود .

الگو : (Template) : پلی­نوکلئوتیدها ( یا بخشی از یک پلی­نوکلئوتید) که ساخته شدن یک پلی نوکلئوتید مکمل را هدایت می­کند .

المثنی سازی : (Replica Plating) روشی که کلونی­ها رشد کرده روی پلیت آگاردار به پلیت جدیدی منتقل می­شوند ، به طوری که کلونی­ها جایگاه خود را در پلیت جدید نیز به همان ترتیبی که روی پلیت قبلی رشد کرده بودند ، حفظ می­کنند .

الیگونوکلئوتید : (Oligonucleotide) : مولکول DNA  کوچک ، مصنوعی و تک رشته­ای مثل آنهایی که به عنوان پرایمر در PCR یا توالی­یابی DNA استفادهمی­شوند .

انتخاب : (Selection) : جدا کردن کلونی که حامل مولکول DNA نوترکیب مورد نظر است .

انتخاب Lac :

(Lac selection) : روشی برای مشخص کردن باکتری­هایی نوترکیبی که دارای حامل­هایی هستند که ژن Lacz’ را دارند . باکتری­ها را روی محیط کشتی که دارای آنالوگ لاکتوز است ، کشت می­دهند که در صورت وجود فعالیت  β- گالاکتوزیدازی ، رنگ آبی ایجاد می­شود .

انتقال ساترن : (Southern transfer) : روشی برای انتقال نوارهای DNA از ژل آگارز به غشای نایلونی یا نیتروسلولزی .

انتقال مستقیم ژن : (Direct gene transfer) : فرایند کلون کردن بدون استفاده از حامل ، کهژن به درون کروموزوم وارد می­شود و می­تواند درون میزبان همانند سازی کند .

انتقال نورترن : (Northern transfer) : روشی برای انتقال نوارهای RNA از ژل /اگارز به غشای نایلونی یا نیتروسلولزی .

انتقال وسترن : (Western transfer) : روشی برای انتقال نوارهای پروتئینی از ژل الکتروفورز به غشای پایه.

انتقال هسته : (Nuclear transfer) : روشی برای ایجاد جانوران ترانس ژنیک که شامل انتقال هسته یک سلول سوماتیک به درون تخمکی است که هسته آن را قبلا درآورده­اند .

انتهای چسبنده : (Sticky end) : انتهای یک مولکول DNA دورشته­ای که یک بخش تک رشته­ای دارد .

انتهای تراز : (Blunt end or flush end ) : انتهای DNA که بخش تک رشته­ای ندارد .

انتهای ‘ 3 3′ terminua): ) : یکی از دو انتهای پلی نوکلئوتیدها که عبارت از گروه هیدروکسیل متصل به کربن ‘ 3 قند است .

انتهای ‘ 5 : ( 5′ terminus ) : یکی از دو انتهای پلی نوکلئوتیدها که عبارت از گروه فسفات متصل به کربن ‘ 5 قند است .

اندونوکلئاز : ( Endonuclease) : آنزیمی که پیوندی فسفودی استری درون یک مولکول لسید نوکلئیک را می­شکند .

انکلوزیون بادی­ ها : (  Inclusion body) : رسوبات بلوری یا نیمه بلوری درون سلول که اغلب حاوی مقادیر بالایی از پروتئین­های نا محلول هستند .

انگشت نگاری ژنتیکی : (Gene fingerprinting ) : روش هیبریداسیونی که توزیع ژنومی یک توالی تکراری بسیار متغیر پراکنده را مشخص می­کند . الگوی نوارهای ایجاد شده در این روش برای هر شخص کاملا اختصاصی است .

انگشت نگاری کلون : ( Clone fingerprinting) : روشی که در آن قطعات ِdna کلون شده را برای مشخص کردن آن­هایی که با هم ، هم­پوشانی دارند ، مقایسه می­کند .

اَویدین :(Avidin) : پروتئینی که تمایل بالایی به بیوتین دارد و در سیستم­هایی که بر مبنای پروب­های بیوتین­دار هستند استفاده می­شود .

باکتریوفاژ یا فاژ : (Bacteriophage or Phage) : ویروسی که میزبانش باکتری است . مولکول­های DNA باکتریوفاژها اغلب به عنوان حامل­های کلون کردن استفاده می­شود .

باکلوویروس : (Baculovirus) : ویروسی که به عنوان حامل کلون کردن برای تولید پروتئن­های نوترکیب در سلول­های حشرات استفاده می­شود .

برچسب توالی بیان شونده : (Expressed sequence tag (EST) ) : توالی کامل یا ناقص cDNA

بُرزنی چندژنی : (Multigene shuffling) : راهکاری برای تکامل هدایت شده که عبارت است از انتخاب بخش­هایی از هر یک از اعضای یک خانواده چندژنی و دوباره سر هم کردن بخش­هایی از آن­ها برای ایجاد ژن جدید.

بسته بندی آزمایشگاهی : (In vitro packaging  ) : ساخته شدن ذرات λعفونت­زا با تولید پروتئین­های کپسید λ و زنجیری از مولکول­های DNA که میان آنها جایگاه­های cos قرار گرفته است .

بلاست : (BLAST) : الگوریتمی که برای جستجوی شباهت­های توالی­های اسیدهای نوکلئیک یا پروتئین­ها استفاده می­شود .

بیوانفورماتیک : (Bioinformatics) : استفاده از روش­های کامپیوتری برای مطالع ژنوم .

بیوتکنولوژی : (Biotechnology) : استفاده از فرایندهای بیولوژیک در صنعت و تکنولوژی (فن آوری) .

بیوتین : ( Biotin) : مولکولی که امکان متصل کردن آن به dUTP وجود دارد . به این ترتیب می­توان پروب­های DNA  نشاندار شده­ای به دست آورد که رادیواکتیو نیستند .

بیولیستیک : (Biolistics) : وسیله­ای برای انتقال DNA  به درون سلول­ها . در این روش از بمباران سلول­ها با پرتابه­های میکروسکوپی آغشته به DNA استفاده می­شود .

پایپلوما ویروس­ها : (Papillomaviruses) : گروهی از ویروس­های پستانداران که از مشتقات آن به عنوان حامل­های کلون کردن استفاده می­شود .

پراکسیداز ترب : (Horseradish Peroxidase) : آنزیمی است که می­تواند با DNA کمپلکس تشکیل دهد . از آن برای نشاندار کردن غیر رادیواکتیو DNA استفاده می­شود .

پرایمر : (Primer) : الیگونوکلئوتید تک رشته­ای کوتاهی که هرگاه از طریق جفت کردن بازهایش به مولکول تک رشته­ای بچسبد ، به عنوان نقطه شروعی برای ساخته شدن رشته مکمل توسط DNA  پلیمراز عمل می­کند .

پذیرا ( مستعد ) : (Competent) : کشت باکتریایی تیمار شده­ای که توان دریافت DNA آن بالا رفته است .

پرکردن انتها : (End filling) : تبدیل انتهای چسبنده به انتهای تراز با آنزیمی که رشته مکمل ناحیه تک رشته­ای را می­سازد .

پروی هیبریداسیون : (Hybridization probe) : مولکول اسید نوکلئک نشانداری که می­توان از آن برای شناسایی مولکول­های مکمل یا همولوگ از طریق ایجاد هیبرید پایدار میان جفت بازها استفاده کرد .

پرتوپلاست : (Protoplast) : سلولی که دیواره سلولی آن کاملا برداشته شده است.

پروتئاز : (Protease) : آنزیمی که پروتئین­ها را هضم می­کند

پروتئوم : (Proteome) : محتوای پروتئینی یک سلول یا بافت .

پروتئومیکس : (Proteomics) : مجموعه روش­هایی برای مطالعه پروتئوم .

پروتئین A : (Protein A ) : یکی از پروتئین­های باکتری استافیلوکوکوس اورئوس که به طور اختصاصی به مولکول­های ایمونوگلوبین G ( که یک آنتی بادی است ) متصل می­شود .

پروتئین نوترکیب : (Recombinant protein) : پلی­پپتیدی که به عنوان محصول بیان یک ژن کلون شده در یک سلول نوترکیب تولید می­شود.

پروفاژ : (Prophage) : شکل ادغام شده مولکول DNA یا فاژ لیزوژن را گویند .

پروفایلینگ DNA  : (DNA profiling ) : یک روش PCR  که الل­های موجود در لوکوس­های متفاوت STR  در درون ژنوم را تعیین می­کند ، به این منظور که از اطلاعات DNA برای شناسایی افراد استفاده شود.

پروموتر : (Promoter) : توالی نوکلئوتیدی فرادست ژن که به عنوان نشانه­ای برای اتصال RNA پلیمراز عمل می­کند.

پروموتر ضعیف : (Weak promoter) : پروموتری با کارآیی اندک که ساخته شدن رونوشت­های RNA را در مقادیر اندک امکام­پذیر می­سازد .

پروموتر قوی : (Strong promoter) : پروموتر کارآمدی که با سرعت بالایی رونویسی شده و ساخته شدن RNA  را هدایت می­کند .

پساژنومیک : (Post-genomics) : مطالعاتی ه برای شناسایی تمام ژن­های ژنوم و عملکرد آن­ها انجام می­شود.

پلاسمید : (Plasmid) : قطعه DNA حلقوی که مستقل از کروموزوم میزبان است و اغلب در باکتری­ها و گاه در دیگر انواع سلول­ها مشاهده می­شود .

پلاسمید 2 میکرومتری : (2ᶣm plasmid)­ : پلاسمیدی که بطور طبیعی در مخمر ساکارومیسس سرویزیه وجود دارد و به عنوان پایه­ای برای مجموعه­ای از حامل­های کلون سازی بکار رفته است .

پلاسمید اپی­زومال مخمر : (Yeast episomal plasmid (Yep)) : حامل کلون­سازی مخمری که مبدا شروع همانندسازی کروموزوم 2 میکرومتری مخمر را دارد .

پلاسمید ادغام شونده مخمر : (Yeast integrative plasmid (Yip) ) : حامل مخمری که برای تکثیر ، وارد کروموزوم میزبان می­شود .

پلاسمید تکثیر شونده مخمر : (Yeast replicative plasmid (YRp)) : حامل مخمری که دارای مبدا همانندسازی کروموزومی است .

پلاسمید چند نسخه­ای : (Multicopy plasmid ) : پلاسمیدس که با تعداد نسخه­های بالایی در سلول وجود دارد .

پلاسمید غیرمسلح : (Disarmed plasmid) : پلاسمید Ti که برخی یا تمام ژن­های T-DNA از آن خارج شده است. بنابراین نمی­تواند موجب رشد سرطانی سلول­های گیاهی شود .

پلاسمید وسیع الطیف : (Broad host range plasmid) : پلاسمیدی که می­تواند در اواع متنوعی از میزبان­ها تکثیر شود .

پلاسمید Ri  : (Ri plasmid) : پلاسمید آگروباکتریوم ریزوژنز که شبیه پلاسمید Ti است و برای کلون کردن ژن در گیاهان عالی­تر استفاده می­شود .

پلاسمید : Ti ( Ti plasmid) : پلاسمید بزرگی که در سلول­های آگروباکتریوم تومه­فاشینس وجود دارد و می­تواند گل ناجی شکل را در تعدادی از گونه­های گیاهی ایجاد کند .

پلاک : (Plaque) : ترکیب پلی­مری که برای رسوب گذاری ماکرومولکول­ها و تجمعات مولکولی استفاده می­شود

پلی­اتیلیلن گلیکول : (polyethylene glycol) : ترکیب پلی­مری که برای رسوب گذاری ماکرومولکول­ها و تجمعات مولکولی استفاده می­شود .

پلی­لینکر : (Polylinker) : الیگونوکلئوتید دو رشته­ای صناعی که چندین جایگاه برش برای آنزیم­های محدودگر دارد .

پیلی : (Pilus) : از ساختارهای سطحی باکتری­های حاوی پلاسمید کونژوگه شونده است و به نظر می­رسد که DNA از طریق آن عبور می­کند .

تاخیر حرکت در ژل : (Gel retardation  ) : روشی که قطعه DNA متصل شده به یک پرونئین را با کاهش میزان حرکت آن در ژل الکتروفورز مشخص می­کند .

ناک­اوت ژن : (Gen knockout)  : روشی است که موجب غیر فعال شدن یک ژن می­شود . از این روش برای مشخص کردن عملکرد یک ژن استفاده می­شود .

تحلیل پیوستگی : (Linking analysis) : روشی است برای نقشه برداری جایگاه کروموزومی یک ژن با مقایسه الگوی توارثی آن با ژن­ها یا جایگاه­هایی که موقعیت آن­ها روی کروموزوم مشخص است .

تحلیل رو نوشت : (Transcript analysis) : آزمایش­هایی برای مشخص کردن بخشی از مولکول DNA  که به RNA رونویسی شده­اند .

تحلیل شجره نامه : (Pedigree analysis) : استفاده از شجرهنامه خانوادگی انسان برای تحلیل وراثت یک نشانگر DNA

تحلیل فامیلی : (Kinship analysis ) : بررسی الگوی DNA یا انجام مطالعات دیگر برای مشخص کردن روابط فامیلی دو نفر .

تراشه DNA  : (DNA chip) : تراشه سیلیکوننی که تعداد زیادی آرایه الیگونوکلئوتیدهای مورد استفاده در مطالع ترانسکریپتوم و … را روی آن سوار کرده­اند .

ترانسپوزون : (Transposon) : توالی DNA که می­تواند از یک قسکت به قسمت دیگری از ژنوم برود .

ترانس ژنتیک : ( Transgnic) : حیوان یا گیاهی که یک ژن کلون شده را در تمام سلول­هایش دارد.

ترانسفکت کردن : (Transfection) : وارد کردن مولکول­های DNA ویروسی خالص شده به سلول زنده .

ترانسفورم کردن : (Transformation) : وارد کردن مولکول DNA به درون سلول زنده .

ترجمه با آزاد شدن از هیبرید ( Hybrid-release translation (HRT)) : روشی برای شناسایی پلی­پپتیدی که توسط ژن کلون شده کد می­شود .

ترجمه با حبس در هیبرید : ( Hybrid-arrest translation (HART)) : روشی برای مشخص کردن پلی­پپتیدی که توسط یک ژن کلون شده کد می­شود .

ترمیناتور : (Terminator) : توالی نوکلئوتیدی کوتاهی در فرودست ژن که به منزله علامت پایان رونویسی عمل می­کند .

ترانسکریپتوم : (Transcriptome) : محتوی mRNA سلول یا بافت .

تعداد نسخه : (Copy number) : تعدادمولکول­های یک نوع پلاسمید که در یک سلول حضور دارند .

تکامل چند ناحیه­ای : (Multiregional evolution) : تئوری که بر اساس آن انسان مدرن از جمعیتی از Homo erectus که در حدود یک میلیون سال پیش آفریقا را ترک کرده­اند منشا گرفته است .

تکامل هدایت شده : (Direct evolution) : مجموعه­ای از روش­های آزمایشگاهی برای بدست آوردم ژن­های جدید با محصولات بهتر .

تکثیر پلاسمید : ( Plasmid amplification) : روش گرماگذاری میکروب در حضور یک مهار کننده سنتز پروتئین­ها ، با هدف افزایش تعداد پلاسمیدهای حاضر در یک کشت باکتریایی .

تمایل کدونی : (Codon bias) : پدیده­ای که موجب می­شود کدون­ها یک آمینواسید به میزان مساوی در ژن­های یک موجود زنده استفاده نشوند .

توالی برچسب خورده : (Sequence tagged site (STS)) : توالی DNA که جایگاه آن رئی ژنوم نقشه برداری شده است .

توالی تکراری کوتاه پشت سرهم : ( Short tandem repeat (STR)) : چندشکلی نسخه­های پشت سر هم از واحدهای دو، سه ، چهار یا پنج نوکلئوتیدی را شامل می­شود . این توالی­ها ریزماهواره هم نامیده می­شود.

توالی یابی با چرخه حرارتی : ( Thermal cycle sequencing) : روش توالی­یابی DNA که از PCR برای ایجاد پلینوکلئوتیدهای خاتمه زنجیره استفاده می­کند .

توالی توافقی : (Consensus sequence) : توالی نوکلئوتیدی مورد توافق برای توصیف نواحی خاصی از ژنوم . هر یک از جایگاه­های توالی توافقی ، نوکلئوتیدی را که اغلی در آن جایگاه دیده می­شود نشان می­دهد.

توالی تکراری بسیار متغیر پراکنده : ( Hypervariable dispersed repetitive sequence) : از توالی­های تکراری DNA انسان که در انگشت­نگاری DNA استفاده می­شود .

توالی­یابی DNA  : (DNA sequenceing ) : مشخص کردن ترتیب نوکلئوتیدها در مولکول DNA .

تئوری خارج از آفریقا : (Out of Africa hypothesis) :  تئوری که بر اساس آن انسان مدرن در آفریقا تکامل یافته و در حدود 50 تا 100 هزار سال قبل در تمام جهان پراکنده شده و جایگزین اخلاف Homo ercuts شده است .

جایگاه اتصال ریبوزوم : (Ribosome binding site) : توالی نوکلئوتیدی کوتاهی در فرادست ژن است که بعد از رونویسی ، جایگاه اتصال ریبوزوم را تشکیل می­دهد .

جانور ترانس­ژن : (Transgenic animal) : جانوری که یک ژن کلون شده را در تمام سلول­هایش دارد.

جایگاه COS : ( COS site) : یکی از جایگاه­های تک رشته­ای و چسبنده حاضر در انتهاهای مولکول­های DNA سویه خاصی از فاژλ .

جزایر CPG : (CpG island ) :  مناطقی از DNA که غنی از توالی CG هستند و در فرادست حدود 56% از ژن­های انسان وجود دارند .

جستجوی همولوژی : (Homology search) : روشی که در /ان ژن­هایی که توالی­هایی مشابه ژن ناشناخته را دارند ، بررسی می­شوند تا شناسایی ژن را تایید کنند یا عملکرد ژن ناشناخته را مشخص سازند .

جمع­آوری : (Harvesting) : جدا کردن میکروارگانیسم­ها از یک محیط کشت که معمولا با سانتریفوژ انجام می­شود .

جِمینی ویروس : (Geminivirus) : یکی از دو گروه DNA ویروس­هایی که گیاهان را عفونی می­کنند . اعضای این گروه پتانسیل استفاده شدن به عنوان وکتورهای کلون­سازی در برخی از گونه­های گیاهان عالی را دارند .

جهش­زایی آزمایشگاهی : (In vitro mutagenesis) : روشی برای ایجاد جهش خاص در جایگاه مشخصی از مولکول DNA.

جهش­زایی با واسطه الیگونوکلئوتیدها : (Oligonucleotide-directed mutagenesis) : روش جهش­زایی آزمایشگاهی که شامل استفاده از الیگونوکلئوتیدهای صناعی برای ایجاد تغییر نوکلئوتیدی مورد نظر در ژن است .

جهش حساس به حرارت : (Temperature-sensitive mutation ) : جهشی که باعث می­شود محصول ژن در دامنه دمایی مهینی فعال باشد ( مثلا زیر C ͦ 30 )   اما در دماهای دیگر غیر فعال شود ( مثلا بالای  C ͦ 30 )   .

حامل وارد شوند ­: ( Insertion vector ) : حامل λ که بخشی از DNA غیر ضروری آن حذف شده است .

چارچوب خواندن باز : (ORF) (Open reading frame) : مجموعه کدون­هایی که می­توانند به همراه هم یک ژن را تشکیل دهند .

چارچوب خواندن : (Reading frame) : یکی از شش توالی هم­پوشان کدون­های سه تایی را می­گویند . ر.ی هر رشته پلی­نوکلئوتید DNA دو رشته­ای ، سه قاب خواندن وجود دارد.

چرخه عفونی لیتیک : ( Lytic infection cycle ) : چرخه­ای که فاژ ، تکثیر یافته و بلافاصله بعد از شروع عفونت منجر به مرگ سلول میزبان می­شود . ورود DNA فاژ به درون کروموزوم باکتری در این حالت رخ نمی­دهد .

چرخه عفونی لیزوژنی : (Lysogenic infection cycle ) : چرخه­ای از عفونت فاژی که با وارد شدن DNA فاژ به درون کروموزوم میزبان همراه است .

چگالی شناوری : (Buoyant density) : چگالی یک مولکول یا ذره در هنگامی که درون یک محلول نمکی معلق شده است .

چند شکلی : (Polymorphism) : جایگاه ژنی که به صورت الل­های مختلف با دیگر تفاوت­ها در جمعیت دیده می­شود .

چند شکلی اندازه قطعات حاصل از برش با آنزیم­های محدودگر : (Restriction fragment length polymorphism (RFLP)) : جهشی است که موجب تغییر در جایگاه برش آنزیم محدودگر می­شود و بنابراین الگوی حاصل از برش مولکول DNA توسط آن آنزیم محدودگر تغییر می­یابد .

چندشکلی تک نوکلئوتیدی : ( Single nucleotide polymorphism (SNP)) : جهش نقطه­ای که در برخی افراد جمعیت مشاهده می­شود .

حامل جایگزینی : ( Replacement vector) : حاملλ که برای وارد کردن یک قطعه DNA طراحی شده و در آن DNA مورد نظر با یک یاز بخش­های غیر ضروری مولکول DNA فاژ جایگزین شده است .

حامل دو میزبانه : (Shuttle vector) : حاملی که در سلول­های بیش از یک گونه بتواند همانندسازی کند ( مثلا در مخمر و E.Coli).

حوای میتوکندریایی : (Mitochondrial Eve) : زنی که در حدود 140000 تا 290000 سال قبل در آفریقا زندگی می­کرده و DNA میتوکندریایی اجدادی را همراه داشته است و تمام DNAهای میتوکندریایی امروزی از آن منشا گرفته­اند .

خانواده چند ژنی : (Multigene family) :  تعدادی از ژن­های خاص یا مرتبط موجود در یک جاندار که معمولا خانواده­ای از پلی­پپتیدهای مرتبط را بیان می­کنند .

دئوکسیریبونوکلئاز : (Deoxyribonuclease) : آنزیمی که DNA را خرد می­کند .

درز : (Nick) : شکستن پیوند و عدم وجود یک یا چند نوکلئوتید در یکی از رشته­های DNA دورشته­ای .

درزگیری : (Nick translation) : ترمیم درز با DNA پلیمراز I که معمولا برای ورود کردن نوکلئوتیدهای نشاندار به درون مولکول DNA استفاده می­شود .

دم گذاری هموپلیمری : (Homopplymer tailing) : اتصال توالی از نوکلئوتیدهای مشخص ( مثل AAAA) به انتهای مولکول اسید نوکلئیک . مهمولا برای ساختن هموپلیمر تک رشته­ای در یک انتهای مولکول DNA دو رشته­ای .

دمای ذوب (Tm) : ( Melting temperature (Tm) ) : دمایی است که در آن DNA دو رشته­ای یا هیبرید RNA-DNA دناتوره می­شوند .

دناتوره شدن : (Denatureation) : در مورد مولکول­های اسید نوکلئیک ، شکست پیوندهای هیدروژنی میان جفت بازها به صورت شیمیایی یا فیزیکی .

دی دئوکسینوکلئوتید : (Dideoxynucleotide) : نوکلئوتید تغییریافته­ای که گروه هیدروکسیل ‘3  ندارد و بنابر این اگر به رشته پلی­نوکلئوتید در حال ساخته شدن اضافه شود ، از ادامه واکنش جلوگیری می­کند .

رتروویروس : (Retrovirus) : ویروسی است که ژنوم RNA  دارد و می­تواند به درون کروموزوم میزبان وارد شود . از مشتقات این ویروس­ها می­توان برای کلون کردن ژن در سلول­های پستانداران استفاده کرد.

ردپانگاری : (Footprinting) : تعیین جایگاه اتصال به پروتئین روی یک مولکول DNA با تعیین این که کدام یک از پیوندهای فسفودی استری از برش با DNasel  در امان مانده­اند .

رزین : (Resin) : بستری برای کروماتوگرافی .

رسوب گذاری اتانولی : (Ethanol precipitation ) : رسوی گذاری مولکول­های اسید نوکلئیک در حضور اتانول و نمک که روشی برای تلغیظ DNA  است .

روش تکثیر سریع انتهاهای cDNA : (RACE) (rapid amplification of cDNA ends(RACE)) : روش مبتنی بر PCR برای نقشه برداری انتهای مولکول­های RNA

روش کلون کانتیگ : (Clone contig approach) : روشی برای توالی­یابی ژنوم که در آن مولکول مورد نظر برای توالی­یابی را به قطعاتی به طول چند صد تا چند میلیون باز می­شکنند و جداگانه توالی­یابی می­کنند .

رونوشت­بردار معکوس : (Reverse transcriptase) : DNA پلیمراز وابسته به RNA که می­تواند مولکول DNA مکمل را از روی الگویی که RNA تک رشته­ای است ، بسازد .

رویکرد ضربتی : (Shotgun approach) : راهکارهای برای توالی­یابی ژنوم که در آن مولکول­هایی که باید توالی­یابی شوند ، به طور تصادفی به قطعاتی بریده شده و جداگانه توالی­یابی می­شوند.

ریبونوکلئاز : (Ribonuclease) : آنزیمی که RNA را هضم می­کند .

ریزآرایه : (Microarray) : مجموعه­ای از cDNAهای تثبیت شده روی ورقه شیشه­ای که در مطالعات ترنسکریپتوم استفاده می­شوند .

ریزتزریق : (Microinjection) : روشی برای وارد کردن DNA به درون سلول با تزریق مستقیم به درون هسته .

ژن کاندیدا : (Candidate gene) : ژنی که از طریق کلون کردن جایگاهی شناسایی شده و احتمالا عامل ایجاد یک بیماری است .

ژن گزارشگر : (Reporter gene) : ژنی که فنوتیپ آن را می­توان در موجود زنده ترانسفورم شده اندازه گیری کرد . از این روش برای آنالیز حذف مناطق کنترل کننده ژن­ها استفاده می­کنند .

ژل الکتروفورز : (Gel electrophoresis) : الکتروفورزی که در یک زمینه ژلی انجام می­شود بنابراین مولکول­های با بار الکتریکی مشابه را می­توان بر اساس اندازه از هم جدا کرد .

ژن : (Gene) : بخشی از DNA که یک RNA یا پلی­پپتید را کد می­کند.

ژن درمانی : (Gene therapy ) : فرایند بالینی که از ژن یا دیگر توالی­های DNA برای درمان بیماری استفاده می­کند .

ژنتیک : (Genetic) : شاخه­ای از زیست شناسی که به مطالعه ژن­ها می­پردازد .

ژنوم : (Genome ) : مجموعه کامل ژن­های یک موجود زنده .

ژنومیکس : (Genimics) : مطالعه یک ژنوم ، بویژه توالی کامل یک ژنوم .

ژنومیکس عملکردی : (Functional genomics) : مطالعاتی با هدف مشخص کردن تمام ژن­های ژنوم و تعیین عملکرد آن­ها.

ساخت مصنوعی ژن­ها : (Artificial gene synthesis) : ساختن یک ژن مصنوعی با استفاده از مجموعه­ای از الیگونوکلئوتیدهایی که با هم هم­پوشانی دارند .

سازگاردهنده : ( Adaptor) : الیگونوکلئوتید مصنوعی دو رشته­ای که برای متصل کردن انتهاهای چسبنده به انتهاهای صاف (تراز) استفاده می­شود .

سازگاری : (Compatibility) : امکان حضور همزمان دو نوع پلاسمید در یک سلول .

ساعت مولکولی : (Molecular clock) : روش آنالیز بر مبنای سرعت موتاسیون که امکان تعیین زمان لازم برای رسیدن به شاخه­های یک درخت ژنی را مشخص می­کند .

سانتریفوژ شیب چگالی : (Density gradient centrifugation ) : جداسازی مولکول­ها و ذرات بر اساس چگالی شناوری با سانتریفوز کردن در محلول غلیظ ساکارز یا کلری سزیم .

ستون چرخشی :  (Spin column) : روشی برای تسریع کروماتوگرافی تعویض یونی با سانتریفوژ کردن ستون کروماتوگرای .

سرکوب :  (Repression) : خاموش شدن بیان یک یا چند ژن در پاسخ به یک ماده شیمیایی یا دیگر تحریکات .

سکوناز :  (Sequenase) : آنزیمی که برای توالی­یابی DNA با روش خاتمه سنتز استفاده می­شود .

سلول بنیادی جنینی :  (Embryonic stem cell(ES)) : سلول­های بنیادی حاصل از جنین موش یا موجودات زنده دیگر که برای ایجاد جانوران ترانس ژنیک ، مثل موش ناک­اوت شده ، استفاده می­شوند .

سونیکاسیون : ( Sonication  ) : فرآیندی که از فراصوت برای ایجاد شکست­های تصادفی در مولکول­هایDNA استفاده می­شود .

سیستم ترجمه عاری ا زسلول : (Cell-free translation system) : عصاره سلولی که تمام اجزلی لازم برای ساختن پروتئین ( از جمله زیرواحدهای ریبوزومی، Trna ها ، آمینواسیدها ، آنزیم­ها و  کوفاکتورها )) را دارد و می­تواند مولکول­های rna اضافه شده به مجموعه را ترجمه کند .

سیستم هیبرید دوگانه مخمر : (Yeast two hybrid system) : از روش­های کلون کردن در ساکارومیسس سرویزیه برای شناسایی پروتئین­هایی که با یکدیگر برهم کنش دارند .

شاخص انتخاب : (Selectable marker) : ژنی که روی حامل است و امکان شناسایی سلولی را که حامل یا DNA نوترکیب مشتق از حامل را دارد ، میسر می­سازد .

شستشو : (Elution) : جدا کردن مولکول از ستون کروماتوگرافی .

طیف سنجی جذب UV  : (UV absorbance spectrophotometry) : روشی برای اندازه گیری غلظت یک ترکیب یا مشخص کردن مقدار نور UV جذب شده توسط نمونه­ای از آن .

عصاره سلولی : (Cell extract) : فرآرده­ای که محتوی تعداد زیادی از محتویات سلول­های شکسته شده است .

عصاره شفاف شده : (Cleared lysate) : عصاره سلولی سانتریفوژ شده­ای که قطعاتا سلولی ، اندامک و احتمالا DNA کروموزومی از آن جدا شده است .

عنصرP : (P element) : ترانسپوزون دروزوفیلا ملانوگاستر که به عنوان پایه­ای برای حامل کلون­سازی در این حشره استفاده می­شود .

غربالگری ایمونولوژیک : (Immunoligical screening) : استفاده از یک آنتی بادی برای شناسایی پلی­پپتیدی که توسط یک ژن کلون­شده تولید می­شود .

غربالگری ترکیبی : (Combinatorial screening) : روشی که در آن با مخلوط کردن نمونه­ها با نظم و ترتیب خاص می­توان تعداد دفعات PCR یا آنالیزهای دیگر را کاهش داد ، بنابراین حتی بدون آزمایش کردن اختصاصی نمونه می­توان آن­ها را ارزیابی کرد .

غیر فعال سازی ناشی از وارد شدن : (Insertional inactivation) : یکی از راهکارهای کلون کردن که وارد شدن یک قطعه DNA به درون حامل موجب غیر فعال شدن ژن درون حامل می­شود .

فارمینگ : ( Pharming ) : تغییرات ژنتیکی حیوانات اهلی به طوری که بتوانند پروتئین­های دارویی نوترکیب را در شیرشان تولید کنند .

فاژکمک کننده : (Helper phage) : فاژی که به همراه حامل کلون سازی مربوطه­اش به سلول میزبان وارد می­شود تا آنزیم­های لازم برای همانند سازی حامل کلون کردن را فراهم کند .

فاژمید : (Phagemid) : پلاسمید دو رشته­ای که منشا همانندسازی یک فاژ رشته­ای را دارد و می­توان از آن برای تهیه نمونه تک رشته­ای ژن کلون شده استفاده کرد .

فراوانی ترانسفورم کردن : ( Tranformation frequency) : تعداد سلول­هایی که در یک آزمون ترانسفورم شده­اند .

فن آوری آنتی­سنس : (Antisense technology) : استفاده از ؤن کد کننده RNA آنتی­سنس در مهندسی ژنتیک .

فن­آوری خاتمه­گر : (Terminator technology) : فرایند نوترکیبی DNA که موجب ساخته شدن پروتئین مهار کننده ریبوزوم در جنین گیاهان می­شود و برای جلوگیری از امکان کاشت دانه گیاهان مهندسی­شده استفاده می­شود .

فن­آوری DNA نوترکیب : (Recombinant DNA technology) : روش­هایی برای ساختن ، مطاله و استفاده از مولکول­های DNA نوترکیب .

قطعه کلنو ( از DNA پلیمراز I ) : (Klenow fragment (of DNA polymerase I)) : آنزیم DNA پلیمرازی است که از ایجاد تغییرات شیمیایی در DNA پلیمراز I اشرشیا کلی حاصل می­شود و در توالی­یابی DNA کاربرد دارد .

قوانین واتسون و کریک : ( Watson – Crik rules) : قانین جفت شدن بازها که در ساختار ژن­ها و بیان آن­ها صادق است . طبق این قانون A  با T و G با C جفت می­شوند .

کاست : (Cassette) : توالی DNA مشتمل بر پروموتر ، جایگاه اتصال ریبوزوم ، جایگاه برش آنزیم­های محدودگر ، ترمیناتور( یا برای میزبان­های یوکاریوتی ، پروموتر ، جایگاه­های برش آنزیم­های محدودگر ، توالی پلی­آدنیلاسیون) که درون حامل بیانی وجود دارد . اگر ژن خارجی درون جایگاه­های برش با آنزیم­های محدودگر وارد شود تحت کنترل علایم بیانی حامل قرار گرته و بیان می­شود .

کاستن ژنی : (Gene subtraction) : یک راهکار مهندسی ژنتیک که موجب غیر فعال شدن یک یا چند ژن یک موجود زنده می­شود .

کاسمید : (Cosmid) : حامل کلون سازی پلاسمیدی که جایگاه COS فاژλ را دارد . از این حامل­ها برای کلون کردن قطعات DNA تا kb 40 ایتفاده می­شود .

کایمر : (Chimera) : (1) مولکول DNA نوترکیبی که از قطعات DNA چند موجود زنده تشکیل شده است . این اسم از نام جانوری افسانه­ای گرفته شده است . (2) محصول اولیه کلون کردن با استفاده از سلول­های بنیادی جنینی : جانوری که از مجموعه­ای از سلول­ها با ژنوتیپ متفاوت تشکیل شده است .

کانتینگ : (Contig) : یک قطعه پیوسته از توالی DNA ، حاصل بخشی از یک پروژه توالی­یابی ژنوم .

کپسید : (Capsid) : پوشش پروتئینی که DNA یا RNA باکتریوفاژ یا ویروس را می­پوشاند .

کتابخانه ژنومی : ( Genimic library) : مجموعه ای از کلونهایی که کلیه ژن­های موجود زنده را دارد .

کتابخانه نمایش فاژی : (Phage display library ) : مجموعه­ای از کلون­های M13 که قطعه متفائتی از DNA مورد استفاده در نمایش فاژی را همراه دارند .

کروماتوگرافی تعویض یونی : (Iin exchange chromatography ) : روشی برای جداسازی مولکول­ها با توجه به قدرت اتصال آن­ها به ذرات باردار الکتریکی موجود در یک ماتریکس کروماتوگرافی .

کروماتوگرافی تمایلی : (Affinity chromatography) : روش کروماتوگرافی مبتنی بر استفاده از یک لیگاند ه به پروتدین خاصی متصل می­شود و بنابراین می­توان از آن برای خالص سازی پروتئین مورد نظر استفاده کرد .

کروموزوم : (Chomosome ) : ساختاری متشکل از DNA و پروتئین که بخشی از ژنوم هسته­ای یوکارت­ها را در بر دارد . با کمی تسامح می­توان از این اسم در مورد ژنوم پروکاریون­ها نیز استفاده کرد .

کروموزوم مصنوعی باکتریایی (BAC) : (Bacterial artificial chormosome) : حامل کلون سازی با پایه پلاسمید F  که برای کلون کردن قطعات بزرگ DNA در اشرشیا کلی استفاده می­شود.

کروموزوم مصنوعی مخمر : (Yeast artificial chormosome (YAC)) : حامل کلون سازی که ترکیب ساختاری کروموزوم مخمر را دارد و از آن می­توان برای کلون کردن قطعات بزرگ DNA استفاده کرد .

کروموزوم مصنوعی مشتق شده از P1)) (PAC) : حامل کلون کردن با پایه باکتریوفاژ P1 که برای کلون­سازی قطعات بزرگ DNA در اشرشیا کلی استفاده می­ش.د .

کروموزوم ویروس : (Virus chromosome ) : مولکول­های RNA یا DNA که درون یک کپسید ویروسی هستند و ژن­های ویروسی را حمل می­کنند .

کشت بسته : (Batch culture) : کشت باکتری­ها در حجم ثابتی از محیط کشت مایع ، در یک ظرف بسته را می­گویند . در این روش در طی مدت گرماگذاری ، اضافه کردن یا کم کردن محیط کشت انجام نمی­شود .

کشت مداوم : (Continuous culture) : کشت میکروارگانیسم­ها در محیط کشت مایع تحت شرایط کنترل شده همراه با اضافه کردن و برداشت محیط کشت در دامنه­های زمانی خاص .

کشت مایع : (Broth culture) : کشت میکروارگانیسم­ها در محیط کشت مایع .

کلون : (Clone ) : مجموعه ای از سلول­ها که مولکول­های DNA نو ترکیب یکسانی دارند .

گلون کرد DNA مکمل (cDNA) : ( co,plemntary DNA (cDNA) cloning ) : روش کلون کردن مبتنی بر استفاده از DNA از روی mRNA .

کلون کردن جایگاهی : (Position cloning ) : فرآندی که از اطلاعات جایگاه یک ژن برای بدست آوردن کلون آنژن استفاده می­شود .

کلون کردن ژن : (Gene cloning ) : وارد کردن قطعه DNAای که حامل یک ژن است به درون یک حامل کلون سازی و تکثیر مولکول DNA نوترکیب حاصل در یک میزبان ، از این اصطلاح برای توصیف روش­های هوشمندانه­ای که بدون حامل کلون­سازی موجب انتقال ژن می­شوند ( مثل روش انتقال مستقیم ژن ) هم استفاده می­شود .

کلون کردن ضربتی : (Shotgun cloning) : راهکاری برای کلون کردن که شامل وارد کردن قطعات تصادفی یک مولکول DNA  بزرگ به درون حامل است که منجر به ایجاد تعداد زیادی مولکول DNA نوترکیب می­شود .

گروه ناسازگار : ( Incompatibility group ) : انواع مختلفی از پلاسمیدها که اغلب از یک خانواده هستند ، اما نمی­توانند به همراه هم در یک سلول وجود داشته باشند .

گام زنی کروموزومی : ( Choromosome walking) : روشی برای ایجاد کلون کاتینگ با شناسایی قطعات DNA کلون شده­ای که با هم هم­پوشانی دارند .

گسترش پرایمر : ( Primer extension ) : روشی برای تحلیل رو نوشت که در آن انتهای’5 یک RNA با اتصال و گسترش یک پرایمر الیگونوکلئوتیدی نقشه برداری می­شود .

لامبدا : ( Lambda) ( λ ) : باکتروفاژی که اشرشیا کلی را عفونی می­کند . از مشتقاات آن به عنوان حامل کلون کردن استفاده می­شود .

لیزوزیم : ( Lysozyme) : آنزیمی که دیواره سلولی برخی باکتری­ها را تضعیف می­کند .

لیگاز (DNA لیگاز ) : (Ligase (DNA ligase) : آنزیمی است که بریدگی­های مولکول­های DNA دو رشته­ای را در سلول­ها ترمیم می­کند . در آزمایش­های کلون سازی از DNA لیگاز خالص شده برای متصل کردن  مولکول­های DNA استفاده می­شود .

مبدا همانندسازی : (Origin of replication ) : جایگاه مخصوصی روی مولکول DNA که همانندسازی DNA از آنجا شروع می­شود .

متصل کننده : ( Linker ) : یک الیگونوکلئوتید دو رشته­ای مصنوعی است که برای اتصال انتهاهای چسبنده به مولکول­های با انتهای صاف استفاده می­شود .

محدودسازی بیولوژیکی : (Biological containment) : عبارت از روش­های پیشگیرانه­ای است که برای جلوگیری از تکثیر مولکول­های DNA نوترکیب در میکروارگانیسم­ها در محیط طبیعی انجام می­شود . در این روش از حامل­ها و میزبان­هایی استفاده می­شود که دستکاری شده­اند و بنابراین نمی­توانند خارج از محیط آزمایشگاه زنده بمانند .

محیط کشت حداقل : ( Minimal medium ) : محیط کشت مشخصی که تنها تعدا محدودی از مواد غذایی مورد نیاز برای یک باکتری خاص را دارد .

محیط کشت مشخص : ) Defined medium  ) : محیط کشت باکتریایی که ترکیباتش معلوم است .

محیط کشت نامشخص :  ( Undefined medium ) محیط کشتی که اجزای تشکیل دهنده­اش مشخص نیستند  .

مکمل : ( Complementary) : دو پلی­نوکلئوتیدی که بازهایشان می­توانند با هم جفت شوند و یک مولکول دو رشته­ای ایجاد کنند .

مولکول DNA نوترکیب : ( Recombinant DNA molecule) : مولکول DNA ای که با متصل کردن قطعات DNA مختلف به یکدیگر به دست می­آید .

معرف نقشه برداری : ( Mapping reagent ) : مجموعه­ای از قطعات DNA روی کروموزوم­ها یا درون ژنوم که برای نقشه برداری STS  استفاده می­شوند .

موش ناک­اوت شده : ( Knockout mouse ) : موشی که مهندسی شده و حامل یک ژن غیر فعال است .

مولد : (Productive ) : چرخه عفونی ویروس که می­تواند به تکمیل ساخته شدن و رها شدن ذرات ویروسی جدی بیانجامد .

مهندسی پروتئین : (Protein engineering) : مجموعه روش­هاییکه شامل ایجاد جهش در ژ«­ها و ایجاد تغییرات هدفمند در مولکل پروتئین سنتز شده است . اغلب از این روش­ها برای بهبود ویژگی­های آنزیم­هایی که کاربرد صنعتی دارند استفاده می­شود .

مهندسی ژنتیک : (Gnetic engineering ) : استفاده از روش­های آزمایشگاهی برای ایجاد مولکول­های DNA حاوی ژن یا ژن­های جدید.

میدان الکتریکی یکنواخت حاشیه­ای : ( Contour clamped ho,ogeneous elecric fields (CHEF) ) : روش الکتروفورز برای جدا کردن قطعات بزرگ DNA .

نشاندار کردن : ( Labelling ) : وارد کردن یک نوکلئوتید نشانگر به درون مولکول اسید نوکلئیک . نوکلئوتید نشانگر معمولا ( و نه همیشه ) رادیواکتیو یا فلورسنت است .

نشانگر DNA  : ( DNA marker ) : توالی DNAکه به صورت دو یا چند الل وجود دارد و بنابراین می­توان از آن در نقشه برداری ژنتیکی استفاده کرد.

نشانگر رادیواکتیو : ( Radioactive marker) : اتم رادیو اکتیو مورد استفاده برای شناسایی مولکول بزرگی که درون آن وارد شده است .

نقشه برداری ژنی : (Gene mapping ) : تعیین جایگاه نسبی ژن­های مختلف روی یک مولکول DNA .

نقسه برش با آنزیم­های محدودگر : (Restriction map) : نقشه­ای که نشان دهنده جایگاه برش آنزیم­های محدودگر مختلف روی مولکول DNA است .

نقشه ژنتیکی : ( Genetic map ) : نقشهژنومی که از بررسی مستقیم مولکول­های DNA حاصل شده است .

نمایش فاژی : ( phage display) : روشی مبتنی بر لون کردن در فاژM13 ، برای شناسایی پروتئین­هایی که با یکدیگر برهم کنش دارند .

نوترکیب : ( Recombinant) : سلول ترانسفورم شده­ای که دارای یک مولکول DNA نوترکیب است .

نوترکیبی :  (Recombination) : تعویض توالی­های DNA میان دو مولکول مختلف . نوترکیبی به طور طبیعی رخ می­دهد اما در دستکاری­های DNA هم از آن استفاده می­شود .

نوترکیبی همولوگ : ( Homologous recombination ) : نو ترکیبی میان دو مولکول DNA دو رشته­ای همولوگ ، از جمله آن­هایی که تشابه توالی نوکلئوتیدی گسترده­ای دارند .

واکنش زنجیره­ای پلیمراز : ( Polymerase chain reactoin(PCR)) : روشی برای تکثیر آنزیمی نسخه­های متعدد از توالی DNA هدف .

وکتور یا حامل : ( vector) : مولکول DNA  که می­تواند در مجود زنده میزبان تکثیر یابد . برای کلون کردن ، ژن را وارد آن کرده و مولکول DNA نوترکیب را به دست می­آورند .

ویروس کلم (Caulimoviruses) : یک از دو گروه ویروس DNA داری که گیاهان را عفونی می­کنند . این ویروس­ها پتانسیل لازم برای استفاده شدن به عنوان حامل کلون کردن ژن در تعدادی از گیاهان عالی را دارند .

ویروس موزائیک کلم : ( cauliflower mosaic virus (CaMV)) : شناخته شده ترین ویروس کلم که در گذشته به عنوان حامل کلون کردن برخی گونه­های گیاهی عالی استفاده می­شد . ویروس موزائیک کلم منبعی برای تهیه پروموترهای قدرتمند در انواع دیگر حامل­های کلون شازی گیاهی نیز می­باشد .

ویروس همراه آدنو (AAV) : (Adeno-associated virus (AAV)) : ویروسی که ارتباطی با آدنوویروس­ها ندارد ، اما اغلب در بافت­های عفونی شده با آدنوویروس­ها دیده می­شود ، زیرا AAVها از برخی پروتئین­های تولید شده توسط آدنوویروس­ها برای تکمیل چرخه همانند سازی خود استفاده می­کنند .

هاپلو گروه: ( Haplogroup) : یکی از کلاس­های اصلی توالی DNA میتوکندری موجود در جمعیت انسانی .

هضم دوگانه : (Double digestion) : برش مولکول DNA با دو آنزیم محدودگر مختلف ، همزمان یا پشت سرهم .

هضم ناقص : (  Partial digestion ) : تیمار مولکول DNA  با یک آنزیم محدودگر تحت شرایطی که تنها بخشی از جایگاه­های برش توسط آنزیم شناسایی و بریده شوند .

هم یوغی : ( Conjugation ) : اتصال فیزیکی میان دو باکتری که معمولا همراه با انتقال DNA از یک سلول به سلول دیگر است .

همولوژی (Homology) : به دو ژن حاصل از دو موجود زنده مختلف گفته می­شود که از یک ژن اجدادی مشتق شده­اند . دوژن همولوگ معمولا تشابه توالی لازم برای فراهم کردن امکان استفاده از یکی به عنوان پروب شناسایی دیگری را دارند .

هیبریداسیون اسیدنوکلئیک : ( Nucleic acid hybridization ) : ایجاد یک مولکول دورشته­ای در اثر جفت شدن بازهای پلی نوکلئوتیدهای مکمل یا همولوگ .

هیبریداسیون در محل : ( In situ hybridization) : روشی برای نقشه برداری ژن که شامل هیبریداسیون یک نمونه نشاندار از ژن کلون شده با مولکول بزرگی از DNA  ( که معمولا کروموزوم است ) می­باشد .

هیبریداسیون در محل فلورسنسی : ) Fluoresccence in situ hbridization) : یک روش هیبریداسیون در محل که از فلوروکروم­هایی با رنگ­های مختلف برای جایابی دو یا چند ژن روی کروموزوم تحت آزمایش استفاده می­شود .

DNA  باستانی : (Ancient DNA) :  DNA حفظ شده در یک نمونه باستان شناسی یا فسیل .

DNA  پلیمراز : (DNA polymearase) : آنزیمی که از روی الگوی DNA  یا RNA  ، DNA می­سازد .

DNA  تام سلول : (Total cell DNA) : متشکل از کل DNA موجود در یک سلول یا در گروهی از سلول­ها .

DNA  پلیمراز Taq : (Taq DNA polymerase) : DNA پلیمراز مقاوم به حرارت که در PCR استفاده می­شود .

DNA حلقوی باز : ((OcDNA) Open-circular DNA) : آرایش فضایی غیر ابرمارپیچی DNA که در هنگام وجود درز در DNA حلقوی دورشته­ای ایجاد می­شود .

DNA حلقوی بسته کووالان : ( Covalently closed-circular DNA (cccDNA)) : مولکول DNA حلقوی دو رشته­ای بدون درزی که معمولا به صورت ابرمارپیچ دیده می­شود .

DNA ژنومی : (Genomic DNA) : متشکل از کل DNA موجود در یک سلول یا گروهی از سلول­ها.

DNA PCR تکراری : ( Repetitive DNA PCR ) : روش انگشت نگاری کلون که از PCR  برای مشخص کردن جایگاه­های مربوط به توالی­های تکراری دورن قطعات DNA کلون شده استفاده می­شود.

GM ( محصولات مهندسی شده ) : (GM ( Genetically modified ) crop ) : گیاهی که با اضافه کردن یا کاستن ژن­ها حاصل شده است .

Heterologous probing  : استفاده از یک مولکول اسید نوکلئیک نشاندار برای مشخص کردن مولکول­های مشابه با روش هیبریدسازی .

Host controlled restriction  : مکانیسمی است که بوسیاه آن برخی باکتری­ها از حمله فاژها جلوگیری می­کنند . آن­ها این کار را با تولید اندونوکلئازهای محدودگری که DNA غیر باکتریایی را می­شکنند ، انجام می­دهند .

Indel  : جایگاهی که یک توالی DNA وارد ژنوم می­شود یا از ژنوم خارج می­شود . این نام گذاری به خاطر این است که با مقایسه دو توالی جایگزین نمیتوان گفت که آیا توالی از یک یحذف شده یا به دیگری اضافه شده است .

M13 : باکتریوفاژی است که اشرشیا کلی را آلوده می­کند . از مشتقات آن به عنوان حامل کلون سازی استفاده می­شود .

M13 تکثیری : شکل دو رشته­ای مولکول M13 DNA که در سلول­های اشرشیا کلی آلوده شده دیده می­شود.

Orphan : ORFای که به نظر می­رسد مربوط به یک ژن عملکردی باشد ، اما هیچ عملکردی از آن مشاهده نشده باشد .

ماهوارک : (Microsatellite) : پلی­مورفیمس است که معمولا شامل تکرار توالی­های دو ، سه ، چهار یا پنج نوکلئوتیدی است . به این توالی­ها توالی­های کوتاه تکراری پشت سر هم نیز گفته می­شود (STR) .

P1 : باکتریوفاژی که اشرشیا کلی را عفونی می­کند و از مشتقات آن به عنوان حامل کلون سازی استفاده می­شود .

Principle Component analysis  : فرایندی برای تعیین الگوی کلی در مجموعه بزرگی از نمونه­های متفاوت .

Processivity  : مقدار DNAای که قبل از جدا شدن DNA پلیمراز از الگو ساخته می­شود .

Radiation hybrid  : مجموعه­ای از رده­های سلولی جندگان که دارای قطعات مختلف ژنوم انسان هستند و با روش پرتودهی ساخته شده­اند . از این مجموعه به عنوان وسیله نقشه برداری برای مطالعه ژنوم انسان استفاده می­شود .

Random priming  : روشی برای نشاندار کردن DNAبا استفاده از هگزامرهای تصادفی که به صورت تصادفی به DNA تک رشته­ای متصل شده و نقش پرایمر را برای ساختن رشته مکمل الگو توسط آنزیم مناسب بازی می­کنند .

Relaxed : DNA حلقوی بدون ابر مارپیچ .

RNA پیامبر : رونوشت­ ژن­های کد کننده پروتئین .

PCR  چندگانه : (Multiplex PCR ) : PCRای که با بیش از یک جفت پرایمر انجام می­شود و دو یا چند جایگاه را روی قطعه DNA مورد نظر هدف­گیری می­کند .

PCR قطعه تکراری پراکنده : ( IRE-PCR) : یک روش انگشت نگاری کلون با استفاده از PCR برای شناسایی جایگاه نسبی توالی­های تکراری در قطعات DNA کلون شده .

RT-PCR : روش PCR که در آن ماده اولیه شروع واکنش RNA است . در مرحله اول این فرایند با واکنش رونوشت­برداری معکوس یک مولکوب c DNA از RNA ، ساخته می­شود .

Simian virus 4  (SV40) : ویروس پستانداران که به عنوان پایه حامل­های کلون سازی استفاده شده است .

Stem-Loop  : ساختار سنجاق سری پلی­نوکلئوتیدها که دارای ساقه­ای حاصل از جفت شده بازها و یک لوپ جفت نشده است .

Stuffer fragment  : بخشی از حامل جایگزینی λ که برای ورود DNA جدید از آن حذف می­شود .

T-DNA : بخشی از پلاسمید Ti که وارد DNA گیاه می­شود .

Vehicle  یا حامل : کلمه­ای که گاه به جای وکتور به کار می­رود . معنی آن این است که حامل ، ژن کلون­شده را در طی فرایند کلون کردن انتقال می­دهد .

Wave of advance model  : تئوری که بر اساس آن گسترش کشاورزی در اروپا با حرکت گسترده انسان همراه شده است .

Whole genome shotgun approach : راهکار توالی­یابی ژنوم که ترکیب توالی­یابی ضربتی تصادفی با یک نقشه ژنومی است . در اینجا از نقشه ژنومی برای سر هم کردن توالی کلی استفاده می­شود .

Zoo blot  : غشای نایلونی یا نیتروسلولزی که DNA تثبیت شده چندین گونه را دارد و برای مشخص کردن وجود یا عدم وجود همولوژی بین یک ژن از یک گونه با ژن­هایی از گونه­های دیگر استفاده می­شود .

گردآورنده : سرکار خانم پریناز زارع

رفرنس: کتاب کلون سازی ژن ها و آنالیز DNA  نوشته پروفسور براون

سایت ویستاژن در این مقاله به توضیح نحوه پدیداری دورگه های انسان و میمون پرداخته است.

خلق دورگه انسان و میمون !

دانشمندان در حال ساخت دورگه های انسان و میمون در چین هستند. ممکن است آنها با اختلاط سلول انسانی جهش بزرگ و جنجالی برداشته باشند. به گفته روزنامه اسپانیایی EL Pa تیمی از محققان در حال ایجاد جنین هایی هستند که جزئی انسانی و جزئی ژنوم میمون را دارند. در مصاحبه ی یک زیست شناس اسپانیایی که در آزمایشگاه کالیفرنیا کار می کند و با تحقیقات میمون در چین همکاری کرده است گفته شده هدف این آزمایش خلق یک موجود انسان-حیوان فرضی است. در این آزمایشات جنین میمون تشکیل می شود که سلول های انسان به آن اضافه شده است . در واقع ایده اصلی استفاده از حیواناتی است که اندام هایی مانند کلیه و کبد را دارا می باشند تا به عنوان منبع اندام برای پیوند استفاده شوند. در سال 2005 در ژاپن تحقیقاتی انجام دادند که در آن سلول بنیادی مغز استخوان را در جنین موش وارد کردند برای یک فرد خاص چنین سلول هایی با فرد سازگار خواهد بود بنابراین در صورت استفاده برای معالجه از عدم پذیرش بافت جلوگیری می شود و حیوان وسیله ای برای رشد اندام سلول ها ی بنیادی انسان خواهد بود این حیوان به عنوان یک میزبان و واسطه برای انسان است.

 

ویستاژن

تفاوت کیمرا و دورگه ها 

هیبرید ها و کیمرا از نظر بیولوژیکی با یکدیگر تفاوت دارند. سلولی ازیک کیمرا ماده ژنتیکی یکی از دو والد خود را دارد در حالی که در دو رگه ای مثل قاطر ماده ژنتیکی از هر دو والد گونه دریافت می شود.

دانشمندان علاقه مند به ایجاد نوع دیگری از هیبرید به نام جنین ترکیبی سیتوپلاسمی با هدف تولید سلول های بنیادی هستند برخی از دانشمندان با استفاده از فناوری برای غلبه بر کمبود تخمک های انسانی ، تخمک های حیوانی با هسته سلول های سوماتیک انسان ترکیب کرده اند تا جنین هایی به نام جنین هیبریدی سیتوپلاسمی ایجاد کنند که از آنها می توان سلول های بنیادی را مشتق کرد . جنین ترکیبی سیتوپلاسمی یک دورگه محسوب می شود زیرا ماده ژنتیکی آن اگرچه بیش از 99%انسانی است از دو گونه انسان و حیوان سرچشمه می گیرد که جزء انسانی از هسته سلول سوماتیک و جزء حیوانی از میتوکندری موجود در سیتوپلاسم آن ناشی می شود .

:Animal-chimera

محققان با تزریق سلول های بنیادی انسانی ، از جمله سلول های بنیادی در مراحل مختلف رشد با هدف:

  • مطالعه ادغام سلول های بنیادی و متمایز
  • برای آزمایش پتانسیل رشد سلول های بنیادی انسانی یا مشتقات آنها
  • برای ارزیابی سودمندی و ایمنی بالقوه در پیوند سلول های بنیادی انسان برای معالجه بالینی یا امکان رشد بافت ها و اندام های انسانی در حیوانات را برای پیوند به انسان مطالعه می کند .

یک تیم تحقیقاتی از CRISPR بر روی پیش ساز های جنین موش استفاده کردند تا ژن هایی را که سلول ها را به پانکراس، قلب یا چشم تبدیل شود وهدایت می کنند ،دور کنند سپس آنها این سلول های بنیادی را با سلول های بنیادی موش مجددا نوسازی کردند . که تحت هدایت ژن های خودشان به اندام های مربوطه تبدیل شود که حیوانات ترکیبی را توانستند در بزرگسالی زنده نگه دارند.

برای اولین بار بلمونته در سال 2017 موفق به عملی کردن  ساخت کیمرا شد تمرکز اولیه او ایجاد یک هیبرید انسانی با خوک ها بود که دارای اندام هایی با اندازه ما هستند ازآن جا که خوک ها خیلی سریع پرورش می یابند و کم تر رادیکال است هرچند که ایده برداشت اعضای بدن انسان از این جانشین های انسان-خوک هنوز هم ناراحت کننده است . سپس تیم سلول های بنیادی انسان را وارد جنین خوک می کند که در خوک های مادرجانشین منتقل می شود تا حداکثر یک ماه رشد کنند اگرچه خوک-انسان جنین زنده مانده است میزان پیوند بسیار کم است ، از هر 10000 سلول حدود یکی از آنها انسانی بود شکاف تکاملی بین خوک ها و انسان بسیار بیش از این بود که کارآمد باشد.

حال می توانیم دلیل پیش رفتن به سمت کیمرای میمون را در ک کنیم . میمون هااز نظر ژنتیکی بسیار به ما نزدیک هستند و از نظر تئوری می توانند بهتر عمل کنند . گفته ها حاکی از این است که چنین آزمایشاتی در جهت تولید جنین میمون به وسیله سلول بنیادی انسانی صورت گرفته است .برخی دانشمندان معتقدند که حتی اگر این آزمایشات انجام شده باشد رشد اعضای بدن میمون معنی ندارد زیرا رشد میمون زمان بر است و همچنین میمون ها اندام های بسیار کوچک تری دارند که با انسان های بزرگسال ناسازگار است.در حالی که دیگر دانشمندان عقیده دارند حتی بدون رشد کامل این آزمایش بسیار باارزش است و می تواند به ما بیاموزد که چند نوع سلول بنیادی یا روش هایی برای ایجاد یک کیمرا باید استفاده کنیم. تکنیک استفاده از کیمرا شامل تزریق سلول های بنیادی انسان به همراه جنین کیمرا است چون کمیرا انسان-خوک نتوانست ژنوم انسان را نگه دارد احتمال اینکه میمون در این آزمایش موفق شود زیاد است. محققان سوالات اساسی علمی بیشتری در ذهن دارند ورود سلول های انسانی به جنین میمون می تواند مورد توجه قرار گیرد. دانشمندان همچنین از تکنولوژی ویرایش ژن برای غیرفعال کردن اطلاعات نوع خاصی از سلول های جنین حیوان استفاده می کنند .

مغزهای هیبریدی

تصور کنید مغز حیواناتی که با فعایت های زیستی انسانی کار می کنند چقدر می تواند ترسناک باشد؟

در سال 2014 دانشمندان موش هایی با سلول های غیرعصبی مغز انسان هیبریدی ایجاد کردند که بیش از نیمی از مغز را تقویت می کند در مقایسه ی آستروسیت موش ها با انسان، انسان ها 20 برابر بزرگ ترند و 100 برابر بیشتر اتصالات عصبی را به همراه دارند بدین معنی که آنها می توانند مغز را بهتر هماهنگ کنند .

هیبرید ها باهوش تر بودند؛ وقتی یک تست حافظه از موش ها صور تگرفت آنها نسبت به حالت نرمال خود 4 برابر بهتر عمل کردند .

در آزمایشی دیگر چین تلاش می کند  ژن های انسانی را در میمون ها درج کند هدف این بود که ریشه های تکاملی هوش را کشف کنند و تیم می خواست ببیند که آیا می تواند مغز میمون را به طور مصنوعی به مغز انسان تبدیل کند یا چیزی شبیه به مغز انسان بوجود بیاورد؟ مدت بیشتری طول می کشید تا مغز هیبرید ها رشد کند اما اندازه هایی تقریبا مشخص و هم اندازه میمون عادی داشتند. هیبرید ها در تست حافظه کوتاه مدت عملکرد بهتری داشتند اما نتیجه گیری بسیار دور از نتیجه ی ایده آل بود .

میمون ها در نردبان تکاملی از موش ها بسیار به انسان  نزدیک ترند و بسیاری از این امر می ترسند . ترکیب آنها با ژن های انسانی به عملکرد مغز می تواند به طور ناخواسته به آنها احساس قدرت خودآگاهی بیشتری بدهد و این سوال ایجاد می شود که آیا این میمون ها ر حقیقت زندانیانی هستند که تحت اسارت قرار دارند و عواقب انسانی شدن آنها چیست؟ و این دلیلی است که باعث خودداری از پرورش چنین هیبریدی می شود .

درمان بیماری

در بنیاد زیست پزشکی در کارائیب دانشمندان درحال پیوند نابالغ هستند. سلول های مغزی انسان در اعماق مغز میمون ها گره خورده است. هدف آنها تنها یک چیز است : درمان بیماری پارکینگسون. آن ها سلول های مغزی نابالغ انسان را به داخل بدن میمون  تزریق می کنند. سپس به بررسی  ناحیه تولید دوپامین از مغز میمون ها می پردازند  که آیا سلول ها می توانند رشد کنند وچگونه  تولید دوپامین را افزایش دهند . ( میمون ها از خوی وحشی خود گرفته شده اند ).

De Los Angeles در یک مقاله علمی معتقد است مغزهای ترکیبی میمون انسانی به طور بالقوه بسیار موثر است . بیماری آلزایمر؛ علی رقم بهترین تلاش ها ما هنوز یک مدل حیوانی نداریم که بتواند نمونه های لین اختلال را مجددا تکرار کند و این یک تجمع گسترده از میلیون ها انسانی است که از این بیماری رنج می برند .از نظر تئوری برای بیماری هایی که مدل ابتدایی آنها به اندازه کافی خوب نیستند ساختن کیمرا انسان و میمون می تواند الگوی مناسبی برای بیماری های مغزی باشد.

در ایالات متحده آمریکا موسسات ملی سلامت می گویند منابع مالی فدرال هرگز نمی تواند برای خلق جنینی که ترکیبی از میمون و انسان است مورد استفاده قرارگیرد با این حال این قانون در چین وجود ندارد که احتمالا به این دلیل انجام این تحقیقات در آنجا می باشد . تا به حال هیچ موجودی که بخشی انسان و بخشی میمون باشد بوجود نیامده است . بجای آن تنها به ترکیب جنین اجازه داده می شود برای چند هفته در آزمایشگاه رشد کنند ودر این زمان آنها می توانند بر روی کیمرا مطالعه داشته باشند.

در آمریکا در سال 2005 آکادمی های ملی دستورالعملی را در مورد کیمرا منتشر کرد هرچند که اجرای این قوانین الزامی ندارد ولی به احتمال زیاد آنها می تواند تاثیری جدی بر تحقیقات داشته باشد .مقررات مربوط به تحقیقات کیمرا عموما از پروژه های در حال اجرا عقب مانده است و در مرزها ی بین الملی قوانین متفاوتی دارد مثلا در عین حال که در ایالات متحده آمریکا و کانادا ممنوع است درچین تحقیقات ادامه دارد. به دلیل اینکه کیمرا انسان و حیوان شامل سلول های انسانی حتی بافت ها یا اندام آن است از نظر اخلاق انسانی نگران کننده است. دغدغه های اخلاقی بحث برانگیز است و ما را دچار چالش می کند. از آنجا که کیمرا در شرایط آزمایشگاهی برای تحقیقات ایجاد شده اند این سوال پیش می آید که اساسا کیمرا چه چیزی یا چه کسی است؟زیرا آنها در آزمایشگاه و به هدف تحقیق خلق شده اند. آیا آنها حیوان آزمایشگاهی هستند یا کیمرایی هستند که در نهایت مانند انسان پرورش پیدا می کنند. مباحث اخلاقی نگرانی به کیمرا به دو گروه تقسیم می شوند:

  1. مخالف کامل با این نوع تحقیقات
  2. کسانی که نگرانی در مورد روش های خاص و نتیجه هایی که ممکن است در پی داشته باشد،دارند .

در مورد اول آنها کسانی هستند که اعتقاد دارند تحقیق کیمرا انسان-حیوان بهتر است هرگز اجرا نشود .

 

دلایل مخالفت:این تحقیقات در مورد جنین انسان است حتی اگر این جنین ها از بین نروند مواد ژنتیکی انسان و حیوان را با نتیجه ناشناخته وشاید ناآگاهانه ترکیب می کند .

معاون دبیرخانه فعالیت های حرفه ای زندگی:من فکر می کنم اساسا غیر اخلاقی است که موجودی را خلق کنیم که نمی توانیم برای آن وضعیتی را مشخص کنیم و ما یک معضل غیرقابل حل در مورد نحوه درمان این حیوان خواهیم داشت.

استادیار کلینیک مایو:پروژه های تحقیقاتی که کیمرا انسان و حیوان خلق می کند خطر اکوسیستم های مزاحم را ایجاد می کند و سلامتی را به خطر می اندازد و یکپارچگی گونه ها را بهم می ریزد ما باید محتاط باشیم تا به زنگی حیوانات تجاوز نکنیم .

دلیل دیگر نادیده گرفتن رفاه حیوانات مهاجم و گونه های حیوانات است.HSUS از درد و پریشانی که حیوانات ممکن است تحت آزمایش قرار گیرند نگران است.جامعه مسئول بهزیستی که نتیجه این نوع آزمایشات است قرار می گیرد .

عده ای عقیده دارند این تحقیقات مرزهای گونه را رد می کند و حیوانات حق دارند بدون اینکه دستکاری شوند زندگی کنند و همچنین چون روش های مشابهی که به پیشرفت پزشکی کمک کرده است ایجاد شده با انجام این آزمایشات مخالف اند.

تولید کیمرا بدون ثبت اختراع هنوز قانونی است اما ممکن است از نظر مالی امکان پذیر نباشد تا یک شرکت زیست فناوری برای تولید محصولات آن را توسعه دهد.

شامپانزه ها 98% از ژنوم انسان را به خود اختصاص داده اند و یک شامپانزه کاملا بالغ از توانایی های ذهنی و هوشی معادل یک انسان 4 ساله برخوردار است .ادغام جنین انسانی و شامپانزه که محققان می گویند عملی است می تواند موجودی را چنان انسانی تولید کند که در مورد نحوه زندگی او سوال می شود آیا باید برای آزادی خود نوعی آزمون انسانیت را پشت سر بگذارد ؟ آیا مجبور به انجام کار های زایمان می شود یا برای انجام عمل جراحی خطرناک مورد استفاده قرار می گیرد؟

در گروه دوم با وجود این مسائل برخی متعقدند اگر مغز یک کیمرا از نورون های انسانی با ساختار مناسب تشکیل شده باشد باید بررسی نمود آیا مغز و ذهن انسان می تواند در بدن حیوان دیگری توسعه یابد؟

محققان در آزماشی سلول بنیادی عصبی انسان به جنین ها ی موش های برای مطالعه بیماری عصبی بودند نتایج اولیه موش هایی با مغز 1%انسانی بودند اما محققان می توانند این درصد را به 100% درآزمایشگاه افزایش دهند. آنها پیش بینی می کنند که ساختار های مغز مطمئنا هم اندازه با موش های عادی است .اگر در موش ها این تغییرات بوجود بیاید قطعا تحقیقات متوقف خواهد شد.

گردآورنده : سرکار خانم آیدا مظفرزاده

سایت ویستاژن برای ترویج فرهنگ کتاب خوانی و آسودگی شما عزیزان دانلود رایگان کتاب  – Zoology Hickman را برای شما فراهم آورده است.نسخه انگلیسی

 

Hickman-zoology .سایت ویستاژن

سایت ویستاژن در این مقاله به معرفی سندرم آنجلمن پرداخته است.

پیشینه سندرم آنجلمن

در سال 1965 ، دکتر هری آنجلمن، یک پزشک انگلیسی، ابتدا سه کودک را با ویژگی های خود شرح داد وی خاطرنشان کرد: همه یک حرکت سخت، تند و تیز ، اختلال در هنگام صحبت ، بیش از حد خنده و تشنج داشتند . سرانجام پرونده های دیگری منتشر شد اما بیماری در آن زمان بسیار نادر بود و بسیاری از پزشکان به وجود آن شک داشتند. اولین گزارش ها از شمال آمریکا در اوایل دهه 1980 ظاهر شد. دکتر آنجلمن موارد زیر را در مورد کشف این موضوع بیان می کند:

“تاریخ پزشکی پر از داستانهای جالب در مورد کشف بیماری ها است که سندرم آنجلمن یکی از این داستانهاست. این تقریباً به طور اتفاقی نزدیک به سی سال پیش  سه فرزند معلول در زمان های مختلف در بخش کودکان من در انگلیس پذیرفته شدند. آنها معلولیت گوناگونی داشت و اگرچه در نگاه اول از شرایط مختلف رنج می بردند احساس کردم یک دلیل مشترک برای بیماری آنها وجود دارد. این تشخیص کاملاً بالینی بوده است زیرا به رغم تحقیقات فنی که امروزه بیشتر شده است ، نتوانستم اثبات علمی را برای آن داشته باشم با این حال ، هنگام تعطیلات در ایتالیا ، من به طور اتفاقی در موزه Castelvecchio نقاشی در ورونا روغنی را دیدم به نام … پسری با عروسک. پسرانی با  چهره های  خندان که شبیه بیماران من به تصویر کشیده شده بودند . حرکات تند و زننده به من ایده نوشتن مقاله ای درباره سه کودک با عنوان بچه های عروسکی  را داد. این اسمی نبود که همه والدین را خوشحال کند ، اما به عنوان ابزاری برای ترکیب این سه کودک بود . بیماران به یک گروه واحد تبدیل شدند و این اسم به  نام سندرم آنجلمن تغییر یافت.

 

سندرم آنجلمن

این مقاله منتشر شده در سال 1965 بود و پس از برخی علاقه های اولیه تقریباً فراموش تا اوایل دهه هشتاد. “در سال 1987 ، الن مگنیس، پزشک مرکز علوم بهداشتی اورگان ، کودکانی را شناسایی کرد : ریزساختارهای کروموزوم 15 که انتظار داشتند سندرم پرادر ویلی را داشته باشند. با این حال ، این کودکان دچار تشنج و تأخیر در رشد شدید بودند ، که انتظار نمی رود ویژگی هایی برای سندرم پرادر ویلی باشد. او خیلی سریع فهمید که این کودکان در شماره  کروموزوم  15 مشتق شده مادری دچار مشکل اند در حالی که در سندرم پرادر ویلی حذف همیشه بر ر وی کروموزوم 15  پدری مشاهده شده است این یک کشف مهم بود و در نهایت راه را برای تعیین چند مورد هموار کرد.ثلا در یک فرد سالم آلل مادری فعال و آلل پدری خاموش می شود ، حال اگر در این فرد آن آلل مادری هم دستخوش تغییر شود ، سندرم آنجلمن به وجود می آید.میزان بروز سندرم آنجلمن : حدود ۱ در ۱۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ نفر می باشد.

در سال 1997 جهش در ژن UBE3A واقع در کروموزم 15 به عنوان علت AS شناخته شد تمام مکانیسم هایی که به عنوان عامل AS شناخنه می شوند باعث اختلال غیرفعال شدن یا عدم وجود این ژن می شوند. چندین مکانیسم ژنتیکی وجود دارد که می تواند روی کروموزم 15 مادری اختلال ایجاد کند.

بیش فعالی

بیش فعالی یک رفتار بسیار رایج در AS است و بهتر است به عنوان hypermotoric  توصیف شود . اساسا همه کودکان سندروم دارای این افرایش حرکتی هستند و به نظر می رسد زن و مرد به یک اندازه تحت تاثیر قرار می گیرند نوزادان و کودکان نوپا ممکن است فعالیت های به ظاهر ناپایدار داشته باشند و مرتبا دست یا اسباب بازی خود را در دهان خود نگه می دارند حرکت می کنند در موارد شدید حرکت مداوم می تواند باعث کبودی و ساییدگی تصادفی شود. اصلاح رفتار به کاهش یا از بین بردن این رفتار ناخواسته کمک می کند .

سندرم آنجلمن

چهره خندان و شاد

مشخص نیست که چرا خنده انقدر در AS شایع است اخیرا پیشرفت در تصویز برداری عصبی  به محققان در کشف قشرمغز کمک کرده است که نشان می هد منطقه ای در آن بیشتر درگیر جنبه های  حرکتی طنز است و متاسفانه CT scan و MRI هیچ نقصی را در مغز این افراد نمی تواند نشان دهد. چندین نوع بیان چهره یا رفتاریشخصیت نوزاد را توصیف می کند. انجار خنده در 70% در یک مطالعه رخ داده است غالبا رفتار های شاد در رفتار آن ها بارز است در موارد نادر حال و هوای شاد ظاهری زودگذر است زیرا تحریک پذیری و بیش فعالیو گریه و فریاد یا جیغ کوتاه  ویژگی شخصیت غالب آنهاست.

زبان و گفتار

به نظر می رسد برخی از کودکان AS  درک درستی دارند که بتوانند صحبت کنند اما حتی در بالاترین سطح عملکرد گفتار مکالمه ایجاد نمی شود . طبق گزارشات بین 1-3 کلمه و در گزارشی دیگر حدود 39% بیش از 4 کلمه صحبت کردند. البته توجه نشده است که آیا این کلمات بطور معناداری استفاده شده اند یا خیر. این کودکان ممکن است مهارت های کلامی و شناختی بالاتری داشته باشند در بعضی مواقع ممکن است استفاده از 10-20 کلمه رخ دهد اگرچه تلفظ ممکن است دست و پا شکسته باشد .تحول گفتار در AS تحول کمی دارد . مهارت زبانی کودکان AS بسیار متفاوت است و پیشرفته ترین کودکان قادر به یادگیری برخی نشانه ها هستند . در روش درمانی استفاده از وسایلی مانند تابلوی ارتباطی در واقع به صورت تصویری برای  مبتلایان است .

ارتباطات

همه کودکان مبتلا به AS  ارتباط برقرار می کنند بعضی ازآن ها موثرتر از سایرین . هنگامی که آنان قادر به برقراری ارتباط نیستند ممکن است کودکان به رفتار های مشکلی مانند کشیدن مو فشار دادن ضربه زدن و گاز گرفتن برای بیان متوسل شوند. قریب به اتفاق این رفتار ها تلاش های ارتباطی است که در شرایطی رخ می دهد که افراد از دسترسی به سایر روشهای مرسوم و مناسب اجتماعی برای بیان خود بی بهره باشند می توان انتظار داشت که این موارد را ببینیم  .

هنگامی که افراد ابزار های جایگزین برای انتقال همان اهداف مانند حرکات و اشکال دیگر را یاد بگیرد این رفتار ها محو می شوند. اگر فعال کردن پیام در یک وسیله ارتباطی منجر به همان نتیجه دلخواه شود کودکان دیگر نیازی به فریاد زدن ندارند .

خواب کم

گزارشات والدیدین و مطالعات اخیر نشان می دهد که کاهش نیاز به خواب و چرخه خواب و بیدار ماندن غیر طبیعی در این بیماران رایج است . که باید از یک برنامه درمانی رفتاری بهره مند می شود به نظر می رسد استفاده دوز کم ملاتونین یک ساعت قبل خواب نیز در بعضی ازکودکان کمک کننده است . داروها ی آرام بخش هم می تواند موثر باشد. عده ای هم خواب خوبی دارند و دارویی مصرف نمی کنند .

تشنج

بیش از 90% از افراد مبتلا به AS گزارش شده است که تشنج دارند . کم تر از 25% قبل از 12 ماهگی دچار تشنج می شوند . بیش تر آنها قبل 3 سالگی شوع شده اند  .در مورد دارو های  تشنج هیچ توافقی وجود ندارد .استفاده از داروهای واحد ترجیح داده می شود اما پیشرفت تشنج شایع است . برخی از کودکان با تشنج غیرقابل کنترل در رژیم کتوژنیک قرار گرفته اند و این ممکن است در بعضی موارد مفید باشد کودکان مبتلا به  AS دلیل ناهنجاری های حرکتی یا توجه آنها در معرض خطر بیش از حد دارو ها قرار دارند .

گردآورنده : سرکار خانم آیدا مظفرزاده

سایت ویستاژن در این مقاله به توضیح روش PCR پرداخته است.

واکنش زنجیره ای پلیمراز (Polymerase chain reaction) یا PCR، در زیست شناسی مولکولی برای ایجاد تعداد زیادی رونوشت از توالی های کوتاه DNA  یا ژن بکار می‌رود که ابزاری رایج در پزشکی و تحقیقات زیست‌شناسی است. با استفاده از این روش می‌توان هزاران یا میلیون ها نسخه کپی از قسمت خاصی از DNA را از مقدار کمی DNA بدست آورد.

این تکنیک در سال ۱۹۸۳ توسط یک بیوشیمیست آمریکایی به نام Kary Mullis اختراع شد که در سال ۱۹۹۳ جایزه نوبل شیمی را برای این اختراع خود دریافت کرد.

اساس کار PCR، شامل فرآیند گرم کردن و سرد کردن است که زنجیره های دمایی نامیده شده و توسط دستگاه مربوطه فراهم می‌شود. فرآیند PCR ممکن است چند ساعت به طول بیانجامد و یا با استفاده از دستگاه‌های خاص با سرعت بالا، در کمتر از یک ساعت انجام شود. این چرخه های دمایی ابتدا بصورت دستی کنترل می‌شدند و همچنین از آنزیم پلیمرازی استفاده می شد که نسبت به دما حساس بود و در هر چرخه دمایی denature می‌شد؛ در نتیجه لازم بود در هر چرخه، دوباره آنزیم پلیمراز به محیط  اضافه شود. Mullis در سال ۱۹۸۵ آنزیم Taq DNA polymerase را از باکتری حرارت دوست Thermus aquaticus استخراج و در آزمایش بکار برد تا در طول انجام PCR پایدار بوده و نیاز به اضافه کردن مجدد آنزیم در هر چرخه دمایی نباشد. همچنین در سال ۱۹۸۷ اولین ماشین PCR که PCR   1000 Thermal Cycler نام داشت توسط Cetus و Perkin-Elmer ساخته و به آزمایشگاه ها عرضه شد تا چرخه های دمایی را بطور اتوماتیک تکرار کند.

 فاکتورهای اساسی برای انجام PCR 

  1. DNA اولیه ای که قصد تکثیر آن را داریم.
  2. پرایمر ها (آغازگرها)
  3. نوکلئوتیدها؛که به آن ها  dNTP گفته می‌شود و واحدهای ساختاری DNA هستند.
  4. آنزیم Taq polymerase (برای اضافه کردن نوکلئوتید ها به زنجیره DNA)
  5. بافر که برای ایجاد شرایط مناسب واکنش بکار می‌رود.

مراحل اصلی در  PCR 

۱.مرحله‌ی واسرشته شدن یا  denaturing phase 

مرحله ای که در آن، در نتیجه‌ی بالا رفتن دمای واکنش تا حدود ۹۴ درجه‌ی سانتیگراد، با شکستن پیوندهای هیدروژنی بین جفت بازها،دو رشته ی DNA از هم جدا شده و از یک مولکول DNA  ، دو تک رشته ی DNA حاصل می‌شود که هر کدام از این رشته ها بعنوان رشته‌ی الگو برای ساخت DNA جدید عمل می‌کنند.این مرحله بین ۱۵ تا ۳۰ ثانیه زمان می‌برد.

۲.مرحله‌ی اتصال یا annealing phase 

در این فازدما تا حدود ۵۰-۶۵ درجه (بسته به دمای اتصال پرایمرها) کاهش می‌یابد تا پرایمرها به ناحیه مکمل خود در DNA متصل می‌شوند. (یکی از پرایمرها به سر ‘۵ یک رشته‌ی DNA و دیگری به سر ‘۳ رشته‌ی دیگر متصل می‌شوند). مرحله‌ی اتصال حدود ۱۰ تا ۳۰ ثانیه طول می‌کشد.

۳.مرحله‌ی گسترش یا extension phase 

افزایش مجدد دما، تا حدود ۷۲ درجه سانتیگراد، سبب فراهم آمدن دمای مطلوب برای فعالیت آنزیمDNA polymerase  Taq شده و آنزیم می‌تواند در چنین شرایطی dNTP ها را به پرایمر اولیه اضافه کرده و به تدریج رشته‌ی جدید را طویل سازد.این آنزیم از باکتری گرمادوستی به نام  Thermus aquaticus گرفته شده که در دماهای بالا قادر به ادامه‌ی حیات است.بنا براین آنزیم در دمای بالایی که طی فاز denaturing با آن مواجه است تخریب نمی‌شود. مدت زمان این مرحله به طول DNA بستگی دارد ولی رونویسی هر هزار نوکلئوتید بطور متوسط حدود ۱ دقیقه زمان می برد.

این سه مرحله حدود ۲۰ تا ۴۰ بار در طول PCR تکرار می‌شوند و هربار مقدار DNA موجود،به دوبرابر افزایش می‌یابد.

پس از این که تکثیر انجام شد با استفاده از تکنیک الکتروفورز،کیفیت و اندازه‌ی DNA های ساخته شده قابل بررسی است.

گردآورنده : سرکار خانم لیلا تنهایی

vistagene vistagene ویستاژن