سایت ویستاژن در این مقاله به بیان زندگی نامه فرانسس کریک پرداخته است.

زندگی نامه فرانسس کریک

فرانسس هری کامپتون ( Francis Crick ) در 8 ژوئن سال 1916 در شهر northmpton در انگلستان متولد شد . پدر او کارخانه ی تولید کفش داشت از این رو کریک از شرایط مناسبی برای زندگی برخوردار بود. خانواده او را ابتدا به کلیسا سپردند ولی با اصرار خود کریک او به تحصیل در مدرسه مشغول شد و سپس با بورسیه به مدرسه ای در لندن رفت.  او تحصیلات خود را در لندن ادامه داد و در دانشگاه لندن در رشته فیزیک تحصیل کرد و در سال 1937 با لیسانس علوم فارغ التحصیل شد . او بلافصله در مقطع دکترا پژوهش خود را آغاز کرد ولی در سال 1939 کار او با وقوع جنگ جهانی دوم متوقف شد. در طول جنگ او در تحقیقات نظامی و کار روی توسعه معادن مغناطیسی و آکوسیت شرکت داشت . بعد از جنگ دکتر جونز رئیس علمی بریتانیا در زمان جنگ از کریک درخواست کرد تا به کار در  همین این زمینه ادامه دهد ولی کریک تصمیم گرفت این بار به مطالعات خود در زمینه زیست شناسی که  بطور عمده توسط بورس تحصیلی از شورای تحقیقات پزشکی حمایت می شد و کریک در آن دانش اندکی داشت بپردازد . در سال 1949 فرانسیس  کریک به کمبریج رفت و قبل از رفتن به آزمایشگاه کاوندیش  ، در آزمایشگاه تحقیقاتی strangways  در کمبریج شروع به کارکرد .  در سال 1951 یک زیست شناس جوان آمریکایی به نام جیمز واتسون تحقیقات خود را در آزمایشگاه strangways شروع کرد .  که این موضوع باعث یک رابطه کاری مشترک بین کریک و واتسون شد که پرده از راز های ساختار DNA برداشت . در نهایت کریک دکترای خود را از دانشگاه کمبریج و کالج کایوس در سال 1954 دریافت کرد .

پژوهش علمی

کریک در مورد موضوعی که اروین شرودینگر بیان کرده بود کنجکاو شد  “چگونه می توان وقایع فضا و زمان رخ داده در هر جاندار زنده را  با توجه به فیزیک و شیمی بررسی کرد ؟ ”  واتسون  ، کریک را متقاعد کرد کشف ساختار  DNA هم به سوال شرودینگر پاسخ می دهد هم نقش ارثی DNA را نشان می دهد . با استفاده از اطلاعات بدست آمده از  پراش اشعه ایکس ازDNA در سال 1953 ،  واتسون و کریک یک مدل مولکولی ساختند که نمایانگر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی شناخته شده DNA است . این مدل شامل دو رشته مارپیچی درهم تنیده بود شبیه یک نردبان پیچ خورده  که به آن مارپیچ مضاعف می گویند . آنها فرض کردند که اگر دو طرف از یکدیگر از هم جدا شوند ، هر طرف می تواند پایه و اساس الگویی برای تشکیل رشته های جدید یکسان مثل رشته های مقابلش باشد . این نظریه و تحقیقات بعدی منجر به تشریح روند تکثیر یک ژن و در نهایت کروموزوم شد .کریک هنگام طرح این ساختار گفت بشر به گوشه ای از اسرار مهم حیات دست یافته است او گفت تمامی موجودات دارای DNA هستند که وظیفه ی حمل اطلاعات ژنتیکی و همچنین انتقال به نسل بعد را برعهده دارد .  واتسون و کریک مقاله ای را منتشر کردند که به تشریح ساختار مارپیچ DNA  در ژورنال علمی درماه آوریل سال 1953 می پردازد .  آنها برای رسیدن به اکتشافات پیشگامانه از کار شیمیدان انگلیسی در کالج  King روزافرانکلین ،همکار موریس ، در لندن استفاده کردند با این حال سهم وی در یافته ها ی آنها تا بعد مرگش تا حد زیادی ناشناخته ماند . فرانکلین چندین مقاله کار منتشرنشده را شرح داده بود که خصوصیات ساختار DNA را شرح می داد و با شاگردش ریموند تصویر پراش اشعه ایکس از DNA گرفته بود که به  عکس 51 معروف بود  که می تواند شواهد اساسی در شناسایی ساختار DNA باشد . بدون اجازه و یا آگاهی فرانکلین ، ویلکینز عکس 51 را با واتسون به اشتراک گذاشت .خود فرانکلین در صحبتی با واتسون و کریک به آن ها گفت ستون فقرات DNA در وسط مولکول نیست بلکه پیرامون آن است مسئله ای که باعث می شد فرانکلین نتواند به ساختار DNA دست یابد پافشاری او بر محاسبات ریاضی بود  همین موضوع باعث شد واتسون و کریک که تا قبل از این بطور مشخص بر روی DNA آزمایشاتی نداشتند این بار به طور مطمئن و با ایده ی جدید به تحقیق بر روی این مولکول بپردازند و مقاله ی خوشان را در نشریه ی نیچر منتشر کنند .    اگرچه واتسون ، کریک و ویلکینز بودند که در ادامه  کار خود جایزه نوبل فیزیولوژی پزشکی  را در سال 1962 دریافت کردند ، واتسون معتقد بود که به ویلکینز و فرانکلین باید جایزه نوبل شیمی اهدا می شد  . در سال 1968 واتسون کتاب پرفروشی درباره کشف این ساختار نوشت که در آن از فرانکلین نام برد ولی اعتراضات کسانی از جمله ویلکینز و کریک را به همراه داشت  و علت آن خلق یک شخصیت منفی از فرانکلین بود . چهار سال قبل از آن یعنی در سال 1958 روزافرانکلین در اثر سرطان تخمدان درگذشت . او در اواخر عمرش در خانه ی کریک بود و با کریک و همسرش رابطه ی دوستانه ای داشت .

کریک به مطالعات خود درباره  DNA ادامه داد و درسال 1962 او مدیر آزمایشگاه زیست شناسی مولکولی کمبریج شد و همچنین یک عضو غیرمقیم موسسه Salk در کالیفرنیا شد . چند سال بعد او کتابی تحت عنوان molecule and men  نوشت در مورد انقلاب بیوشیمی اخیر که او در ساختن آن  در آن زمان کمک کرده بود  . در سال 1981 کریک کتاب دیگری نوشت به نام  Life itself که موضوع آن  منشا طبیعت  بود که او در آن اظهار داشت که زندگی روی زمین ممکن است در سیاره دیگری وجود داشته باشد و کتاب what mad pursuit  که در سال 1988 نوشته شد  که یک دیدگاه شخصی از کشف علمی او بود . او همچنین کتاب های Georg Kreisel  و The Astonishing Hypothesis را نیز نوشته است .

علاوه بر برنده شدن جایزه نوبل  ، کریک با دریافت  نشان مریت در سال 1991 ، مدال پادشاهی در سال 1972 و مدال کاپلی در سال 1975 از سوی انجمن سلطنتی افتخارات زیادی کسب کرده است . وی همچنین جوایز Prix Charles Leopold آکادمی فرانسه در سال 1961 و جایزه شایستگی بنیاد Gairdner در سال 1962 و جایزه بنیاد Lasker  در سال 1960 که به همراه واتسون و ویلکینز بود دریافت کرده است . او به عنوان عضو افتخاری خارجی آکادمی هنروعلوم آمریکا انتخاب شد .

کریک در 28 جولای سال 2004  در سن 88 سالگی در کالیفرنیا در اثر سرطان روده بزرگ درگذشت . مدال نوبل او ،  وسایل کار ،  کتاب هایش ،  نامه ی او در سال 1953 درباره ساختار DNA که برای پسرش نوشته بود ، در سال 2013 در حراج کریستی به فروش گذاشته شد .

او معتقد بود قرن پیش رو ارتباط رشته زیست شناسی و DNA  بیشتر خواهد شد . کریک علاوه بر ساختار DNA  به همراه جمعی دیگر از دانشمندان نظریه کلی در مورد ویروس ها عنوان کرده بود و در طی همکاری هایی پژوهش های با ارزشی در زمینه ترکیبات پروتئینی و کد های ژنتیکی در سال های پایانی عمرش انجام داده بود .

گردآوری : سرکار خانم آیدا مظفرزاده