سایت ویستاژن در این مطلب به معرفی لویی پاستور پرداخته است.
لویی پاستور کیست؟
پاستور زیست شناس ، میکروبیولوژیست و شیمیدان فرانسوی بود که به دلیل اکتشافات خود در مورد اصول واکسیناسیون ، تخمیر میکروبی و پاستوریزاسیون مشهور بود. از او به خاطر پیشرفت های چشمگیر خود در زمینه های علل و پیشگیری از بیماری ها یاد می شود و اکتشافات وی از آن زمان تا کنون جان بسیاری از آدم ها را نجات داده است. وی مرگ و میر ناشی از تب زایمان را کاهش داد و اولین واکسن ها را برای هاری و سیاه زخم ساخت. اکتشافات پزشکی وی ،پشتیبانی مستقیم از نظریه میکروبهای بیماریزا و کاربرد آن در پزشکی بالینی را ارائه می دهد. وی به دلیل اختراع تکنیک تصفیه شیر و شراب برای جلوگیری از آلودگی باکتریایی ، روشی که اکنون به آن پاستوریزاسیون گفته می شود ، بیشتر در بین عموم شناخته شده است. او به همراه فردیناند کوهن و رابرت کوخ به عنوان یکی از بنیانگذاران اصلی باکتری شناسی در نظر گرفته می شود و به “پدر میکروبیولوژی” معروف است. پاستور مسئول اثبات رد نظریه نازیست زایی بود. او آزمایشاتی را انجام داد که نشان دادند، میکروارگانیسم ها بدون آلودگی نمی توانند توسعه یابند. او با همکاری آکادمی علوم فرانسه ، نشان داد که در بالون های استریل و مهر و موم شده ، هیچ چیزی رشد نمی یابد؛و برعکس ، در بالون های استریل اما باز ، میکروارگانیسم ها می توانند رشد کنند.
اگرچه پاستور اولین کسی نبود که نظریه میکروبهای بیماریزا را مطرح کرد ، اما آزمایشات وی بیانگر صحیح بودن آن نظریه بود و اکثر اروپا را متقاعد کرد که صحت دارد. امروزه او اغلب به عنوان یکی از پدران نظریه میکروب های بیماری زا شناخته می شود. پاستور در شیمی کشف های مهمی انجام داد ، مهم ترین آن ها از نظر مولکولی، برای عدم تقارن بلورهای خاص و راسمیک شدن بود.
در اوایل کار، تحقیقات او در مورد اسید تارتاریک منجر به حاصل اولین چیزی شد که اکنون به نام ایزومرهای نوری خوانده می شود. کار او راه را به سمت درک فعلی از یک اصل اساسی در ساختار ترکیبات آلی هدایت کرد.
وی ، تا زمان مرگش ، مدیر موسسه پاستور بود که در سال 1887 تأسیس شد و پیکر وی در طاق زیر این مؤسسه دفن شد. اگرچه پاستور آزمایش های پیشگامانه ای انجام داد ، اما شهرت وی با جنجال های مختلف همراه شد.
بررسی مجدد تاریخی دفتر یادداشت وی نشان داد که او برای غلبه بر رقبای خود ،با فریب عمل کرده است.
تحصیلات و زندگی اولیه پاستور
لوئیس پاستور در 27 دسامبر سال 1822 در Dole ، Jura، فرانسه؛ در خانواده ای کاتولیک و فقیر که به دباغی مشغول بودند، متولد شد. او فرزند سوم Jean-Joseph Pasteur و Jeanne-Etiennette Roqui بود. این خانواده در سال 1826 به Marnoz و سپس در سال 1827 به Arbois نقل مکان کردند. پاستور در سال 1831 وارد دبستان شد. او در سال های اولیه دانشجویی عملکرد متوسطی داشت و منحصرا دانشگاهی نبود ، زیرا او به ماهیگیری و طراحی علاقه مند بود.
او نقاشی ها و پرتره های بسیاری از والدین ، دوستان و همسایگان خود ترسیم کرد.پاستور دوره دبیرستان خود را در Collège d’Arbois حضور داشت.
در اکتبر سال 1838، او به پاریس رفت تا به Pension Barbet بپیوندد، اما غربت زده شد و در ماه نوامبر بازگشت. در سال 1839، وی برای تحصیل فلسفه وارد کالج سلطنتی Besançon شد و مدرک لیسانس خود را در سال 1840 کسب کرد. وی ضمن ادامه یک دوره علوم علمی با ریاضیات خاص، در دانشکده Besançon به عنوان مدرس منصوب شد. اولین آزمایش او در سال 1841 شکست خورد. وی موفق شد در سال 1842 مدرک Baccalauréat Scientifique (علوم عمومی) را، با درجه متوسط در درس شیمی،از Dijon بگیرد. سپس در سال 1842، پاستور آزمون ورودی برای École Normale Supérieure را اخذ کرد. او مجموعه اول تست ها را پشت سر گذاشت ، اما چون رتبه وی پایین بود ، تصمیم گرفت ادامه ندهد و سال دیگر دوباره امتحان کند. او برای آمادگی در آزمون به Pension barbet بازگشت.او در کلاس های Lycée Saint-Louis و سخنرانی های Jean-Baptiste Dumas در Sorbonne شرکت کرد. او در سال 1843 ، این آزمون را با رتبه عالی گذراند و وارد École Normale Supérieure شد.
در سال 1845 مدرک licencié ès sciences (کارشناسی ارشد) دریافت کرد.
در سال 1846 ، به عنوان استاد فیزیک در Collège de Tournon (اکنون به نام Lycée Gabriel-Faure [fr) در Ardèche منصوب شد ، اما شیمی دان Antoine Jérôme Balard می خواست که او را به عنوان دستیار آزمایشگاه فارغ التحصیل به École Normale Supérieure برگرداند. وی به Balard پیوست و همزمان تحقیقات خود را در زمینه کریستالوگرافی آغاز کرد و در سال 1847 ، دو پایان نامه خود، یکی در شیمی و دیگری در فیزیک را ارائه داد.
وی پس از مدت کوتاهی که به عنوان استاد فیزیک در Dijon Lycée خدمت کرد، در سال 1848 به استاد شیمی در دانشگاه استراسبورگ منصوب شد.
در آن جا در سال 1849 با Marie Laurent، دختر رئیس دانشگاه ملاقات کرد و اظهار علاقه کرد. آن ها در 29 مه 1849 ازدواج کردند و در کنار هم 5 فرزند داشتند که تنها دو تا از فرزندان آن ها تا بزرگسالی زنده مانده بودند. سه نفر دیگر بر اثر حصبه در گذشتند.
مقام و جایگاه (حرفه) لویی پاستور
پاستور در سال 1848 به عنوان استاد شیمی در دانشگاه استراسبورگ منصوب شد و در سال 1852 به کرسی ریاست شیمی نشست. در سال 1854 ، وی به عنوان رئیس دانشکده علوم جدید دانشگاه Lille ، جایی که تحقیقات خود را در زمینه تخمیر آغاز کرد ، برگزیده شد. در این فرصت بود که پاستور اظهارات مکرر خود را بیان کرد: “dans les champs de l’observation, le hasard ne favorise que les esprits préparés” (در زمینه مشاهده، شانس ،فقط ذهن آماده را به خود جلب می کند.). در سال 1857 ، به عنوان مدیر مطالعات علمی در Ecole Normale Supérieure به پاریس نقل مکان کرد و در آنجا از سال 1858 تا 1867 کنترل را به دست گرفت و یک سری اصلاحات را برای بهبود استاندارد های کار علمی معرفی کرد. آزمایشات سخت تر می شدند و منجر به نتایج بهتر، رقابت بیشتر و افزایش اعتبار می شد. اما بسیاری از بیانات وی سخت ، مستبدانه و اقتدارگرا بود که منجر به دو شورش جدی دانشجویی شد.
وی در حین «شورش حبوبات» دستور داد که هر دوشنبه، خورش گوشت گوسفند، که دانش آموزان از خوردن آن امتناع ورزیده بودند ، سرو شود. در یک موقعیت دیگر ، تهدید کرد که هر دانش آموزی که به سیگار اعتیاد داشته باشد را اخراج می کند، و 73 نفر از 80 دانش آموز این مدرسه استعفا دادند. در سال 1863 ، او به عنوان استاد زمین شناسی ، فیزیک و شیمی در École Nationale supérieure des Beaux-Arts منصوب شد ، موضع گیری ای که تا زمان استعفای وی در سال 1867 ادامه داشت. در سال 1867 ، وی به عنوان رئیس شیمی آلی در sorbone منصوب شد ، اما سپس به دلیل ضعف در سلامتی از این سمت منصرف شد. در سال 1867 ، آزمایشگاه شیمی فیزیولوژیکی École Normale’s به درخواست پاستور ایجاد شد و از سال 1867 تا 1888 مدیر آزمایشگاه بود. او در پاریس، مؤسسه پاستور را در سال 1887 تأسیس کرد، که در ادامه ی زندگی مدیر آنجا بود.
پژوهش های لویی پاستور
عدم تقارن مولکولی
در اوایل کار پاستور به عنوان یک شیمی دان، با شروع در Ecole Normale Supérieure ، و ادامه درStrasbourg و Lille ، به بررسی خصوصیات شیمیایی ، نوری و کریستالوگرافی گروهی از ترکیبات معروف به تارترات پرداخت. او مسئله ای راجع به ماهیت اسید تارتاریک در سال 1848 حل کرد.
محلول این ترکیب که حاصل از موجودات زنده باشد، صفحه قطبش نور عبوری از آن را چرخانده است. مسئله این بود که اسید تارتاریک حاصل از سنتز شیمیایی چنین نتیجه ای ندارد، حتی اگر واکنش های شیمیایی آن یکسان بوده و ترکیب عنصری آن یکسان باشد. پاستور متوجه شد که کریستال های تارترات دارای وجه های کوچکی هستند. سپس مشاهده کرد که، در مخلوط های راسمیک از تارتارات، نیمی از کریستال ها راستگرد و نیمی از آنها چپگرد بودند. در محلول، ترکیبات راستگرد در جهت عقربه های ساعت و ترکیبات چپگرد برخلاف عقربه های ساعت بودند. پاستور تعیین کرد که فعالیت نوری مربوط به شکل کریستال ها است و یک ترتیب نامتقارن داخلی از مولکول های ترکیب، مسئول پیچاندن نور است.
(2R ، 3R) – و (2S ، 3S) – تارترات ایزومتریک بودند و تصور نمی شد که تصویر آیینه ای باشند. این نخستین باری بود که کسی خصلت کایرالی مولکولی را نشان می داد و همچنین اولین توضیح همپاری بود. برخی مورخان کار پاستور در این زمینه را “عمیق ترین و اصیل ترین کمک او به علم” و “بزرگترین کشف علمی” وی می دانند.
تخمیر و نظریه میکروب های بیماری زا
پاستور، هنگام کار در Lille در سال 1856 برای تحقیق در مورد تخمیر،انگیزه پیدا کرد . یک سازنده محلی شراب، M. Bigot ، که پسرش یکی از دانشجویان پاستور بود ، به دنبال مشورت های پاستور در مورد مشکلات ساخت الکل چغندرقند و ترش سازی بود. طبق گفته دامادش ، René Vallery-Rado، در اوت سال 1857 پاستور مقاله ای درباره تخمیر اسید لاکتیک به Société des Sciences de Lille ارسال کرد ، اما این مقاله سه ماه بعد خوانده شد. بعداً یک مقاله علمی در 30 نوامبر 1857 منتشر کرد.او طرز فکرهای خود را در این مقاله علمی اینگونه بیان کرد: “من قصد دارم تا ثابت کنم که درست همانطور که در اثر تخمیر مشروبات الکلی، در هر زمانی که شکر به الکل و اسید کربن تجزیه می شود ، مخمر آبجو وجود دارد؛بنابراین یک تخمیر خاصی نیز وجود دارد که همیشه ،وقتی شکر به اسید لاکتیک تبدیل می شود ،یک مخمر لاکتیک حاضر است.”
پاستور همچنین در مورد تخمیر الکلی نوشت و در سال 1858 به صورت کامل منتشر کرد. Jöns Jacob Berzelius و Justus von Liebig این نظریه را مطرح کردند که تخمیر ناشی از تجزیه است.
پاستور نشان داد که این نظریه نادرست است و مخمر مسئول تخمیر برای تولید الکل از شکر است. وی همچنین نشان داد ، وقتی شراب توسط میکروارگانیسم های دیگری آلوده می شود ، اسید لاکتیک تولید می شود و باعث ترشی شراب می شود. در سال 1861 ، پاستور مشاهده کرد که وقتی مخمر در معرض هوا قرار می گیرد ، شکر کمتری به ازای هر قسمت مخمر تخمیر می شود. میزان پایین تر تخمیربطور هوازی به عنوان اثر پاستور شناخته شد. تحقیقات پاستور همچنین نشان داد که رشد میکروارگانیسم ها مسئول فساد نوشیدنی ها مانند آبجو ، شراب و شیر است. با انتشار این مطلب، او فرآیندی را اختراع کرد که در آن مایعاتی مانند شیر تا دمای بین 60 تا 100 درجه سانتیگراد گرم شوند. این فرایند اکثر باکتری ها و کپک های قارچی از پیش موجود در آن ها را می کشد. پاستور و Claude Bernard آزمایشات مربوط به خون و ادرار را در 20 آوریل 1862 به پایان رساندند. پاستور، در سال 1865 برای مقابله با “بیماری های” شراب ، این روند را ثبت کرد. این روش به پاستوریزاسیون معروف شد و به زودی روی آبجو و شیر نیز به کار رفت. آلودگی نوشیدنی ها باعث شد تا پاستور به این فکر برسد که میکروارگانیسم های آلوده باعث بیماری حیوانات و انسان ها می شوند.
وی پیشنهاد کرد که از ورود میکروارگانیسم ها به بدن انسان جلوگیری شود، و Joseph Lister را به سمت ایجاد روش های ضد عفونی کننده در جراحی سوق داد. در سال 1866 ، پاستور Etudes sur le Vin را در مورد بیماری های شراب منتشر کرد، و در سال 1876 Etudes sur la Bière را در مورد بیماری های آبجو منتشر کرد. در اوایل قرن نوزدهم، Agostino Bassiنشان داده بود که عضلانی ناشی از قارچی است که کرم های ابریشم را آلوده می کند. در اوایل قرن نوزدهم، Agostino Bassiنشان داده بود که موسکاردین ناشی از قارچی است که کرم های ابریشم را آلوده می کند. از سال 1853 ، دو بیماری به نام های pébrine و flacherie تعداد زیادی از کرم ابریشم در جنوب فرانسه را آلوده کرده بودند و تا سال 1865 خسارات بزرگی را به کشاورزان وارد کردند. در سال 1865 ، پاستور به Alès رفت و تا سال 1870 به مدت پنج سال کار کرد.
نازیست زایی
پاستور پس از آزمایشات تخمیر خود، نشان داد که پوست انگور منبع طبیعی مخمرها است و انگورهای استریلیزه شده و آب انگور هرگز تخمیر نمی شوند.
او آب انگور را از زیر پوست، با سوزن های استریل بیرون آورد و انگورها را نیز با پارچه استریلیزه پوشاند. هر دو آزمایش نتوانستند شراب را در ظروف استریل تولید کنند.
یافته ها و ایده های وی مخالف نظریه عمومی نازیست زایی بود. او به شدت مورد انتقاد Félix Archimède Pouchet ،مدیر موزه تاریخ طبیعی Rouen قرار گرفت. آکادمی علوم فرانسه برای حل و فصل اختلاف بین دانشمندان برجسته، جایزه 2500 فرانکی را به هر کسی که می توانست برای مکتب مخالف آموزه خود را ثابت کند ، ارائه می داد.
Pouchet اظهار داشت: هوا در همه جا می تواند باعث ایجاد خود به خودی نسل موجودات زنده در مایعات شود. در اواخر دهه 1850 ، او آزمایشاتی را انجام داد و ادعا کرد که آنها شواهدی از نازیست زایی هستند. Francesco Redi و Lazzaro Spallanzani به ترتیب در قرن 17 و 18 شواهدی علیه نازیست زایی ارائه دادند. آزمایش هایSpallanzani در سال 1765 نشان می دهد که هوا آب ها را به باکتری آلوده کرده است. در دهه 1860 ، پاستور آزمایش های Spallanzani را تکرار کرد، اما Pouchet با استفاده از یک مایع متفاوت، نتیجه دیگری را گزارش کرد. پاستور آزمایشات متعددی را انجام داد تا نازیست زایی را رد کند. او مایع جوشیده را درون یک بالون قرار داد و اجازه داد تا هوای گرم وارد بالن شود؛ سپس بالن را بست و هیچ ارگانیسمی در آن رشد نکرد. در آزمایش دیگر ، هنگامی که وی بالن های حاوی مایع جوشانده را باز کرد ، گرد و غبار وارد بالن ها شد و باعث رشد موجودات در برخی از آن ها شد. تعداد بالن هایی که در ارتفاعات بالاتر بودند وارگانیسم ها در آن رشد می کردند ،کمتر بود که نشان می دهد هوا در ارتفاعات بالا گرد و غبار و موجودات کمتری دارد. پاستور همچنین از بالن های گردن قویی که حاوی یک مایع قابل تخمیر است، استفاده کرد. هوا اجازه داشت از طریق یک لوله خمیده بلند که باعث چسبیدن ذرات گرد و غبار به آن می شد،وارد بالن شود. هیچ چیز در آب ها رشد نکرد، مگرزمانی که بالن ها کج بودند و امکان لمس گردن آلوده بالون با مایع وجود داشت . این نشان داد که موجودات زنده ای که در چنین آب هایی رشد می کنند ، از بیرون و از روی گرد و غبار ها آمده اند ، نه اینکه بصورت خود به خود در مایعات یا از عملکرد هوای خالص تولید شوند. این ها برخی از مهم ترین آزمایشات در رد نظریه نازیست زایی بودند که پاستور در سال 1862 بخاطر آن ها برنده جایزه Alhumbert شد. او نتیجه گرفت: مکتب نازیست زایی هرگز از ضربه فانی این آزمایش ساده بهبود نمی یابد. هیچ شرایطی موجود نیست که بتوان آن را تأیید کرد که موجودات میکروسکوپی بدون ریشه ، والدین مشابه خود ، وارد جهان شدند.
سیستم ایمنی و واکسیناسیون
وبای مرغ
کار بعدی پاستور،کار در مورد بیماری هایی مثل وبا مرغ بود. او کلنی هایی را از Jean Joseph Henri دریافت کرد و آن ها را در آب گوشت پرورش داد. در طی این کار، کلنی باکتری های مسئول(بیماری زا) از بین رفته و نتوانست در برخی از مرغ هایی که به این بیماری آلوده شده اند، این بیماری را القا کند. به محض استفاده مجدد از این مرغ های سالم ، پاستور متوجه شد که نمی تواند آنها را حتی با باکتری های تازه آلوده کند. باکتری های ضعیف شده، اگرچه فقط علائم خفیفی ایجاد کرده بودند، اما باعث شده بودند که مرغ ها از این بیماری مصون بمانند.
در سال 1879 پس از اینکه پاستور به تعطیلات رفت، به دستیار وی، چارلز چمبرلند (با اصالت فرانسوی) ، دستور داد تا مرغ ها را مایه کوبی کنند. چمبرلند نتوانست این کار را انجام دهد و خود به تعطیلات رفت. در بازگشت او، کلنی های یک ماهه، مرغ ها را ناخوشایند می کردند، اما به جای اینکه عفونت ها مانند گذشته کشنده باشند، مرغ ها به طور کامل بهبود می یافتند. چمبرلند فرض کرد خطایی رخ داده است، و می خواست کلنی هایی که ظاهرا معیوب بودند را کنار بگذارد، اما پاستور او را متوقف کرد. او مرغ ها را با باکتری های بدخیم که باعث مرگ سایر مرغ ها شدند، مایه کوبی کردند و آن ها زنده ماندند. پاستور نتیجه گرفت که حیوانات اکنون نسبت به این بیماری مصون هستند. در دسامبر 1879 ، پاستور از کلنی ضعیف شده باکتری ها برای مایه کوبی کردن جوجه ها استفاده کرد. جوجه ها زنده ماندند، و وقتی او آن ها را با یک نژاد بدخیم آلوده مایه کوبی کرد ، از آن مصون بودند. در سال 1880 پاستور نتایج خود را به آکادمی علوم فرانسه ارائه داد و گفت که باکتری ها در اثر تماس با اکسیژن تضعیف می شوند.
سیاه زخم
در دهه 1870 ، پاستور این روش واکسیناسیون را روی بیماری سیاه زخم که گاوها را تحت تأثیر قرارمی داد به کار برد و به مبارزه با سایر بیماری ها علاقه پیدا کردد. پاستور باکتری ها را از خون حیوانات آلوده به آنتراکس کشت داد. هنگامی که او حیوانات را با باکتری ها مایه کوبی کرد ، آنتراکس رخ داد و ثابت کرد که این باکتری عامل بیماری است. بسیاری از گاوها در “مزارع نفرین شده” در حال جان باختن در اثر آنتراکس بودند. به پاستور گفته شد گوسفندهایی که از سیاه زخم جان خود را از دست دادند در مزرعه دفن شدند. پاستور فکر می کرد که کرم های خاکی ممکن است باکتری ها را به سطح آوره باشند. او باکتری های سیاخ زخم را در فضله کرم های خاکی یافت و نشان داد که گفته وی صحیح است.
وی به کشاورزان گفت که حیوانات مرده را در مزارع دفن نکنند.
در سال 1880 ، رقیب پاستور Jean-Joseph-Henri Toussaint، جراح دامپزشکی، از اسید کربولیک برای کشتن باسیل های سیاه زخم استفاده کرد و واکسن را روی گوسفندان آزمایش کرد. پاستور فکر می کرد که این نوع واکسن کشته شده نباید کار کند ، زیرا او معتقد بود که باکتری های ضعیف شده از مواد مغذی استفاده می کنند که باکتری ها برای رشد لازم دارند. او فکر کرد که با اکسیژن ترکیب باکتری باعث وخامت کمتر می شود. در اوایل سال 1881 ، پاستور کشف کرد که رشد باسیل های سیاه زخم در حدود 42 درجه سانتیگراد باعث می شود آنها نتوانند اسپور تولید کنند و او این روش را در سخنرانی آکادمی علوم فرانسه در 28 فوریه شرح داد. بعداً در سال 1881 ، Hippolyte Rossignol،دامپزشک پیشنهاد داد که Société d’agriculture de Melun یک آزمایش برای ارزیابی واکسن پاستور ترتیب دهد. پاستور موافقت کرد ، و ارزیابی انجام شده در Pouilly-le-Fort بر گوسفند ، بز و گاو ، موفقیت آمیز بود. پاستور مستقیما فاش نکرد که چگونه واکسن های مورد استفاده در Pouilly-le-Fortرا تهیه کرد. یادداشت های آزمایشگاهی او، که اکنون در Bibliothèque Nationale پاریس است، نشان می دهد که وی در واقع از گرما و دی کرومات پتاسیم، مشابه روش Toussaint استفاده کرده است. ایجاد مصونیت نسبت به ویروس بدخیم بوسیله شکل ضعیف بیماری، تفکری جدید نبود و در مدت طولانی برای آبله شناخته شده بود. مایه کوبی با آبله با نتیجه ابتلای کمتر به بیماری های شدید و کاهش در مرگ و میر،در مقایسه با عوامل بیماری که بطور طبیعی ایجاد شده اند، شناخته شده بود. ادوارد جنر همچنین واکسیناسیون را با استفاده از آبله گاو (واکسیناسیون) برای ایجاد ایمنی متقابل با آبله در اواخر دهه 1790 مورد مطالعه قرار داد، و در اوایل 1800 واکسیناسیون در بیشتر اروپا گسترش یافته بود. تفاوت بین واکسیناسیون آبله و واکسیناسیون سیاه زخم و وبای مرغ در این بود که دو ارگانیسم بیماری دوم به طور مصنوعی تضعیف شده اند، بنابراین به طور نیازی به یافتن ارگانیسم طبیعی ضعیف عامل بیماری نیست. این کشف فعالیت را در بیماری های عفونی متحول کرد و پاستور به افتخار جنر به این عوامل بیماریه تضعیف شده مصنوعی نام عمومی “واکسن” داد.
حمره خوکی
در سال 1882 ، پاستور دستیار خود Louis Thuillierرا به دلیل شیوع حمره خوکی به جنوب فرانسه فرستاد. Thuillier باسیل هایی را که باعث ایجاد این بیماری در مارس 1883 شد، شناسایی کرد. پاستور و Thuillier بعد از عبور دادن باسیل ها از گوشت کبوتر، زهر باسیل را تکثیر دادند. سپس باسیل را از خرگوش ها عبور داده و آن را تضعیف کرده و واکسن به دست آوردند. پاستور و Thuillier به طور نادرست باکتری را به صورت شکل هشت توصیف کردند. Roux در سال 1884 باکتری را به شکل ترکه ای توصیف کرد.
هاری
پاستور با رشد ویروس در خرگوش ، اولین واکسن برای بیماری هاری را تولید کرد و سپس با خشک کردن بافت عصبی آسیب دیده ، آن را تضعیف کرد. واکسن هاری نخستین بار توسط Emile Roux ، ایجاد شد.او پزشک فرانسوی و همکار پاستور بود که با استفاده از این روش واکسن کشته شده تولید کرده بود. واکسن قبل از اولین آزمایش انسانی در 50 سگ آزمایش شده بود. این واکسن در ژوزف میستر 9 ساله ، در 6 ژوئیه سال 1885 ، پس از آنکه پسر توسط سگ خشمگین صدمه دیده بود، مورد استفاده قرار گرفت. این کار با ریسک شخصی برای پاستور انجام شد ، زیرا وی پزشک مجاز نبود و می توانست برای معالجه پسربچه تحت پیگرد قانونی قرار گیرد. پس از مشورت با پزشکان ، وی تصمیم گرفت که درمان را پیش ببرد. در طی 11 روز، مایستر 13 مایه کوبی دریافت کرد ، هر مایه کوبی با استفاده از ویروس هایی بود که برای مدت زمانی کوتاه تر ضعیف شده بودند. سه ماه بعد او مایستر را معاینه کرد و فهمید که از سلامتی کامل برخوردار است. پاستور به عنوان یک قهرمان مورد ستایش قرار گرفت و موضوع پیگیری حقوقی نشد. تجزیه و تحلیل یادداشت های آزمایشگاهی او نشان می دهد که پاستور قبل از واکسیناسیون ماینستر، دو نفر را معالجه کرده بود. یکی زنده مانده اما ممکن است واقعاً دچار هاری نشده بود و دیگری در اثر هاری درگذشت. پاستور درمان Jean-Baptiste Jupille را در 20 اکتبر 1885 شروع کرد و این درمان موفقیت آمیز بود. بعداً در سال 1885 ، مردم، از جمله چهار بچه آمریکا یی، به آزمایشگاه پاستور رفتند تا مایه کوبی شوند. در سال 1886 ، وی 350 نفر را واکسینه کرد که از این تعداد فقط یک نفر مبتلا به هاری شد. پاستور به دلیل مطالعه در میکروب ها، پزشکان را ترغیب کرد که قبل از عمل، دست و وسایل خود را ضد عفونی کنند. پیش از این، تعداد کمی از پزشکان یا دستیاران آنها این روشها را انجام می دادند.
زندگی شخصی
دین و مذهب
نوه ی او Louis Pasteur Vallery-Radot، نوشت که پاستور از پیشینه کاتولیک خود فقط یک معنوی تگرایی بدون عمل شرعی نگه داشته بود. با این حال، پیروان کاتولیک غالباً می گویند که پاستور در کل زندگی خود یک مسیحی سرسخت باقی ماند.
ادبیات خلاصه ای، 18 اکتبر 1902 این جمله را از پاستور هنگامی که همراه کار دعا می کرد،بیان می کند: آیندگان روزی به حماقت فلاسفه ماده گرا مدرن می خندند. هرچه بیشتر طبیعت را مطالعه می کنم ، بیشتر از کار خالق متحیر می شوم. من نماز می خوانم در حالی که مشغول کار خودم در آزمایشگاه هستم.
موریس ویلورال-رادوت، نوه برادر داماد پاستور و صریحگوی کاتولیک، معتقد است که پاستور اساساً کاتولیک مانده بود. اما، علی رغم اعتقاد وی به خدا، گفته شده است که دیدگاه های او بیشتر آزادانه بود و نه کاتولیک، تفکری بیش از یک مرد مذهبی بود. او همچنین مخالف آمیختن علم با دین بود
مرگ
پاستور در سال 1868 دچار سکته مغزی شدیدی شد که سمت چپ بدن او را فلج کرد، اما او پس از مدتی بهبود یافت. سکته مغزی یا اورمی در سال 1894 به شدت سلامتی وی را مختل کرد. پاستور بعلت عدم بهبودی کامل، در 28 سپتامبر 1895 در نزدیکی پاریس درگذشت. به او تشییع کشوری داده شد و در کلیسای جامع نوتردام دفن شد، اما بقایای وی در طاق پوشانده شده از دستاوردهای او در موزائیک های بیزانس در انستیتوی پاستور در پاریس مجدداً دفن شد.
آثار لویی پاستور
آثار منتشر شده اصلی پاستور به شرح زیر است
عنوان اثر | سال انتشار |
مطالعات بر روی شراب | 1866 |
مطالعات بر روی سرکه | 1868 |
مطالعات بر روی بیماری های کرم ابریشم | 1870 |
تفکراتی بر علوم فرانسه | 1871 |
مطالعات بر روی نوشیدنی های غیر الکلی | 1876 |
میکروب های سازمان یافته ، نقش آن ها در تخمیر ، پوسیدگی و سرایت | 18778 |
سخنرانی آقای ال.پاستور در مورد پذیرش از française Académie | 1882 |
درمان هاری | 1886 |
اگر علاقه مند به مطالعه بیوگرافی هستید، زندگی نامه فرانسیس کریک، گرگور مندل، دیوید بالتیمور، ارنست هکل و ریچارد داوکینز را نیز مطالعه بفرمایید.
گردآورنده : سرکار خانم زینب خشنود