آدنوویروس : (Adenovirus) : ویروس جانوری که از مشتقات آن برای کلون کردن ژنها در سلولهای پستانداران استفاده میشود .
آرایش فضایی : (Conformation) : سازمانیابی فضایی یک مولکول . اشکال خطی و حلقوی ، آرایشهای فضایی ممکن برای پلینوکلئوتیدها هستند .
آگروباکتریوم تومهفاشینس : (Agrobacterium tumefaciens) : باکتری خاکزی که اگر دارای پلاسمید Ti باشد میتواند در تعدادی از گونههای گیاهان دو لپهای ایجاد گال تاجی کند .
آنتی سنس RNA : (Antisense RNA) : مولکول RNA ای که مکمل معکوس یک mRNA طبیعی است و میتوان از آن برای جلوگیری از ترجمه mRNA مورد نظر در یک سلول ترانسفورم شده استفاده کرد .
آنالیز پیوستگی RFLP : (RFLP Linkage analysis) : روشی است که از RFLP به عنوان نشانگری برای حضور یک الل خاص در نمونه DNA استفاده میکند . اغلب از این روش برای غربالگری افرادی که حامل ژن معیوب عامل یک بیماری ژنتیکی هستند ، استفاده میشود .
آنالیز حذف : ( Deletion analysis) : شناسایی توالیهای کنترل کننده یک ژن با مشخص کردن اثر حذف ناحیه خاصی از فرادست ژن بر بیان آن .
آنالیز با آنزیمهای محدودگر : (Restriction analysis) : تعیین تعداد و اندازه قطعات DNA حاصل از برش یک قطعه DNA با یک آنزیم محدودگر.
آنزیمهای محدودگر : (Restriction endonuclease) : اندنوکلئازهایی هستند که مولکولهای DNA را تنها در توالیهای نوکلئوتیدی خاص میبرند .
آنیلینگ : (Annealing) : اتصال یک الیگونوکلئوتید به یک مولکول DNA تک رشتهآی از طریق هیبرید شدن با آن .
ابرمارپیچ : (Supercoiled) : آرایش فضایی DNA حلقوی که در اثر فشار کششی به شکلی شبیه سیم تلفن در میآید .
اِپی زوم : (Episome) : پلاسمیدی که می-تواند درون کروموزوم سلول میزبان وارد شود .
اتورادیوگرافی : (Autoradiography) : روشی برای ظاهر سازی مولکولهایی که با مواد رادیواکتیو نشاندار شدهاند. در این روش از یک فیلم عکاسی حساس به اشعه X استفاده میشود .
اتیدیوم برماید : (Ethidium bromide) : یک ماده شیمیایی فلورسنت که میان جفت بازهای مولکول DNA دورشتهای وارد میشود و از آن برای تشخیص DNA استفاده میشود .
اثر جایگاهی : (Positional effect) : تفاوت در میزان بیان ژنهایی که در جایگاههای مختلفی از ژنوم کلون شدهاند .
ارزیابی تداخل ناشی از تغییر : ( Modification interference assay) : روشی است که از تغییرات شیمیایی برای مشخص کردن نوکلئوتیدهای درگیر در برهم کنشهای DNA با پروتئین متصل شونده به آن سود میجوید.
اِسفروپلاست : (Sphaeroplast) : سلولی که بخشهایی که از دیواره سلولیاش را از دست داده است .
اضافه کردن ژن : (Gene addition ) : از استراتژیهای مهندسی ژنتیک که شامل وارد کردن یک یا چند ژن جدید به درون یک موجود زنده است .
اگزوتروف : (Auxotroph) : میکروارگانیسم جهش یافتهای که تنها در حضور ماده مغذی رشد میکند که سویه وحشی از آن بینیاز است .
اگزونوکلئاز : (Exonuclease) : آنزیمی که نوکلئوتیدها را تکتک از یک انتهای مولکول اسید نوکلئیک جدا میکند .
القا : (Induction) : (1) در مورد یک ژن : روشن شدن بیان یک ژن یا چند ژن در پاسخ به حضور یک ماده شیمیایی یا تحریکات دیگر (2) در مورد فاژ λ : خارج شدن ژنوم λ وارد شده به درون ژنوم باکتری و ورود آن به فاز لیتیک در پاسخ به یک ماده شیمیایی یا تحریکات دیگر .
الکتروپوریشن : (Electroporation ) : روشی برای افزایش جذب DNA توسط پروتوپلاستها از طریق اعمال ولتاژ بالا که موجب ایجاد سوراخهای ریز موقت در غشای سلول میشود .
الکتروفورز : (Electrophoresis) : جدا سازی مولکولها بر اساس نسبت بار به جرم آنها .
الکتروفورز با میدان الکتریکی متغیر عمود بر هم : (Orthogonal field altetnation gel electrophoresis (OFAGE)) : روش الکتروفورز روی ژل که از میدان الکتریکی نوساندار برای جداسازی قطعات بزرگ DNA استفاده میشود .
الگو : (Template) : پلینوکلئوتیدها ( یا بخشی از یک پلینوکلئوتید) که ساخته شدن یک پلی نوکلئوتید مکمل را هدایت میکند .
المثنی سازی : (Replica Plating) روشی که کلونیها رشد کرده روی پلیت آگاردار به پلیت جدیدی منتقل میشوند ، به طوری که کلونیها جایگاه خود را در پلیت جدید نیز به همان ترتیبی که روی پلیت قبلی رشد کرده بودند ، حفظ میکنند .
الیگونوکلئوتید : (Oligonucleotide) : مولکول DNA کوچک ، مصنوعی و تک رشتهای مثل آنهایی که به عنوان پرایمر در PCR یا توالییابی DNA استفادهمیشوند .
انتخاب : (Selection) : جدا کردن کلونی که حامل مولکول DNA نوترکیب مورد نظر است .
انتخاب Lac : ( Lac selection) : روشی برای مشخص کردن باکتریهایی نوترکیبی که دارای حاملهایی هستند که ژن Lacz’ را دارند . باکتریها را روی محیط کشتی که دارای آنالوگ لاکتوز است ، کشت میدهند که در صورت وجود فعالیت β- گالاکتوزیدازی ، رنگ آبی ایجاد میشود .
انتقال ساترن : (Southern transfer) : روشی برای انتقال نوارهای DNA از ژل آگارز به غشای نایلونی یا نیتروسلولزی .
انتقال مستقیم ژن : (Direct gene transfer) : فرایند کلون کردن بدون استفاده از حامل ، کهژن به درون کروموزوم وارد میشود و میتواند درون میزبان همانند سازی کند .
انتقال نورترن : (Northern transfer) : روشی برای انتقال نوارهای RNA از ژل /اگارز به غشای نایلونی یا نیتروسلولزی .
انتقال وسترن : (Western transfer) : روشی برای انتقال نوارهای پروتئینی از ژل الکتروفورز به غشای پایه.
انتقال هسته : (Nuclear transfer) : روشی برای ایجاد جانوران ترانس ژنیک که شامل انتقال هسته یک سلول سوماتیک به درون تخمکی است که هسته آن را قبلا درآوردهاند .
انتهای چسبنده : (Sticky end) : انتهای یک مولکول DNA دورشتهای که یک بخش تک رشتهای دارد .
انتهای تراز : (Blunt end or flush end ) : انتهای DNA که بخش تک رشتهای ندارد .
انتهای ‘ 3 3’ terminua): ) : یکی از دو انتهای پلی نوکلئوتیدها که عبارت از گروه هیدروکسیل متصل به کربن ‘ 3 قند است .
انتهای ‘ 5 : ( 5’ terminus ) : یکی از دو انتهای پلی نوکلئوتیدها که عبارت از گروه فسفات متصل به کربن ‘ 5 قند است .
اندونوکلئاز : ( Endonuclease) : آنزیمی که پیوندی فسفودی استری درون یک مولکول لسید نوکلئیک را میشکند .
انکلوزیون بادیها : ( Inclusion body) : رسوبات بلوری یا نیمه بلوری درون سلول که اغلب حاوی مقادیر بالایی از پروتئینهای نا محلول هستند .
انگشت نگاری ژنتیکی : (Gene fingerprinting ) : روش هیبریداسیونی که توزیع ژنومی یک توالی تکراری بسیار متغیر پراکنده را مشخص میکند . الگوی نوارهای ایجاد شده در این روش برای هر شخص کاملا اختصاصی است .
انگشت نگاری کلون : ( Clone fingerprinting) : روشی که در آن قطعات ِdna کلون شده را برای مشخص کردن آنهایی که با هم ، همپوشانی دارند ، مقایسه میکند .
اَویدین :(Avidin) : پروتئینی که تمایل بالایی به بیوتین دارد و در سیستمهایی که بر مبنای پروبهای بیوتیندار هستند استفاده میشود .
باکتریوفاژ یا فاژ : (Bacteriophage or Phage) : ویروسی که میزبانش باکتری است . مولکولهای DNA باکتریوفاژها اغلب به عنوان حاملهای کلون کردن استفاده میشود .
باکلوویروس : (Baculovirus) : ویروسی که به عنوان حامل کلون کردن برای تولید پروتئنهای نوترکیب در سلولهای حشرات استفاده میشود .
برچسب توالی بیان شونده : (Expressed sequence tag (EST) ) : توالی کامل یا ناقص cDNA
بُرزنی چندژنی : (Multigene shuffling) : راهکاری برای تکامل هدایت شده که عبارت است از انتخاب بخشهایی از هر یک از اعضای یک خانواده چندژنی و دوباره سر هم کردن بخشهایی از آنها برای ایجاد ژن جدید.
بسته بندی آزمایشگاهی : (In vitro packaging ) : ساخته شدن ذرات λعفونتزا با تولید پروتئینهای کپسید λ و زنجیری از مولکولهای DNA که میان آنها جایگاههای cos قرار گرفته است .
بلاست : (BLAST) : الگوریتمی که برای جستجوی شباهتهای توالیهای اسیدهای نوکلئیک یا پروتئینها استفاده میشود .
بیوانفورماتیک : (Bioinformatics) : استفاده از روشهای کامپیوتری برای مطالع ژنوم .
بیوتکنولوژی : (Biotechnology) : استفاده از فرایندهای بیولوژیک در صنعت و تکنولوژی (فن آوری) .
بیوتین : ( Biotin) : مولکولی که امکان متصل کردن آن به dUTP وجود دارد . به این ترتیب میتوان پروبهای DNA نشاندار شدهای به دست آورد که رادیواکتیو نیستند .
بیولیستیک : (Biolistics) : وسیلهای برای انتقال DNA به درون سلولها . در این روش از بمباران سلولها با پرتابههای میکروسکوپی آغشته به DNA استفاده میشود .
پایپلوما ویروسها : (Papillomaviruses) : گروهی از ویروسهای پستانداران که از مشتقات آن به عنوان حاملهای کلون کردن استفاده میشود .
پراکسیداز ترب : (Horseradish Peroxidase) : آنزیمی است که میتواند با DNA کمپلکس تشکیل دهد . از آن برای نشاندار کردن غیر رادیواکتیو DNA استفاده میشود .
پرایمر : (Primer) : الیگونوکلئوتید تک رشتهای کوتاهی که هرگاه از طریق جفت کردن بازهایش به مولکول تک رشتهای بچسبد ، به عنوان نقطه شروعی برای ساخته شدن رشته مکمل توسط DNA پلیمراز عمل میکند .
پذیرا ( مستعد ) : (Competent) : کشت باکتریایی تیمار شدهای که توان دریافت DNA آن بالا رفته است .
پرکردن انتها : (End filling) : تبدیل انتهای چسبنده به انتهای تراز با آنزیمی که رشته مکمل ناحیه تک رشتهای را میسازد .
پروی هیبریداسیون : (Hybridization probe) : مولکول اسید نوکلئک نشانداری که میتوان از آن برای شناسایی مولکولهای مکمل یا همولوگ از طریق ایجاد هیبرید پایدار میان جفت بازها استفاده کرد .
پرتوپلاست : (Protoplast) : سلولی که دیواره سلولی آن کاملا برداشته شده است.
پروتئاز : (Protease) : آنزیمی که پروتئینها را هضم میکند
پروتئوم : (Proteome) : محتوای پروتئینی یک سلول یا بافت .
پروتئومیکس : (Proteomics) : مجموعه روشهایی برای مطالعه پروتئوم .
پروتئین A : (Protein A ) : یکی از پروتئینهای باکتری استافیلوکوکوس اورئوس که به طور اختصاصی به مولکولهای ایمونوگلوبین G ( که یک آنتی بادی است ) متصل میشود .
پروتئین نوترکیب : (Recombinant protein) : پلیپپتیدی که به عنوان محصول بیان یک ژن کلون شده در یک سلول نوترکیب تولید میشود.
پروفاژ : (Prophage) : شکل ادغام شده مولکول DNA یا فاژ لیزوژن را گویند .
پروفایلینگ DNA : (DNA profiling ) : یک روش PCR که اللهای موجود در لوکوسهای متفاوت STR در درون ژنوم را تعیین میکند ، به این منظور که از اطلاعات DNA برای شناسایی افراد استفاده شود.
پروموتر : (Promoter) : توالی نوکلئوتیدی فرادست ژن که به عنوان نشانهای برای اتصال RNA پلیمراز عمل میکند.
پروموتر ضعیف : (Weak promoter) : پروموتری با کارآیی اندک که ساخته شدن رونوشتهای RNA را در مقادیر اندک امکامپذیر میسازد .
پروموتر قوی : (Strong promoter) : پروموتر کارآمدی که با سرعت بالایی رونویسی شده و ساخته شدن RNA را هدایت میکند .
پساژنومیک : (Post-genomics) : مطالعاتی ه برای شناسایی تمام ژنهای ژنوم و عملکرد آنها انجام میشود.
پلاسمید : (Plasmid) : قطعه DNA حلقوی که مستقل از کروموزوم میزبان است و اغلب در باکتریها و گاه در دیگر انواع سلولها مشاهده میشود .
پلاسمید 2 میکرومتری : (2ᶣm plasmid) : پلاسمیدی که بطور طبیعی در مخمر ساکارومیسس سرویزیه وجود دارد و به عنوان پایهای برای مجموعهای از حاملهای کلون سازی بکار رفته است .
پلاسمید اپیزومال مخمر : (Yeast episomal plasmid (Yep)) : حامل کلونسازی مخمری که مبدا شروع همانندسازی کروموزوم 2 میکرومتری مخمر را دارد .
پلاسمید ادغام شونده مخمر : (Yeast integrative plasmid (Yip) ) : حامل مخمری که برای تکثیر ، وارد کروموزوم میزبان میشود .
پلاسمید تکثیر شونده مخمر : (Yeast replicative plasmid (YRp)) : حامل مخمری که دارای مبدا همانندسازی کروموزومی است .
پلاسمید چند نسخهای : (Multicopy plasmid ) : پلاسمیدس که با تعداد نسخههای بالایی در سلول وجود دارد .
پلاسمید غیرمسلح : (Disarmed plasmid) : پلاسمید Ti که برخی یا تمام ژنهای T-DNA از آن خارج شده است. بنابراین نمیتواند موجب رشد سرطانی سلولهای گیاهی شود .
پلاسمید وسیع الطیف : (Broad host range plasmid) : پلاسمیدی که میتواند در اواع متنوعی از میزبانها تکثیر شود .
پلاسمید Ri : (Ri plasmid) : پلاسمید آگروباکتریوم ریزوژنز که شبیه پلاسمید Ti است و برای کلون کردن ژن در گیاهان عالیتر استفاده میشود .
پلاسمید : Ti ( Ti plasmid) : پلاسمید بزرگی که در سلولهای آگروباکتریوم تومهفاشینس وجود دارد و میتواند گل ناجی شکل را در تعدادی از گونههای گیاهی ایجاد کند .
پلاک : (Plaque) : ترکیب پلیمری که برای رسوب گذاری ماکرومولکولها و تجمعات مولکولی استفاده میشود
پلیاتیلیلن گلیکول : (polyethylene glycol) : ترکیب پلیمری که برای رسوب گذاری ماکرومولکولها و تجمعات مولکولی استفاده میشود .
پلیلینکر : (Polylinker) : الیگونوکلئوتید دو رشتهای صناعی که چندین جایگاه برش برای آنزیمهای محدودگر دارد .
پیلی : (Pilus) : از ساختارهای سطحی باکتریهای حاوی پلاسمید کونژوگه شونده است و به نظر میرسد که DNA از طریق آن عبور میکند .
تاخیر حرکت در ژل : (Gel retardation ) : روشی که قطعه DNA متصل شده به یک پرونئین را با کاهش میزان حرکت آن در ژل الکتروفورز مشخص میکند .
ناکاوت ژن : (Gen knockout) : روشی است که موجب غیر فعال شدن یک ژن میشود . از این روش برای مشخص کردن عملکرد یک ژن استفاده میشود .
تحلیل پیوستگی : (Linking analysis) : روشی است برای نقشه برداری جایگاه کروموزومی یک ژن با مقایسه الگوی توارثی آن با ژنها یا جایگاههایی که موقعیت آنها روی کروموزوم مشخص است .
تحلیل رو نوشت : (Transcript analysis) : آزمایشهایی برای مشخص کردن بخشی از مولکول DNA که به RNA رونویسی شدهاند .
تحلیل شجره نامه : (Pedigree analysis) : استفاده از شجرهنامه خانوادگی انسان برای تحلیل وراثت یک نشانگر DNA
تحلیل فامیلی : (Kinship analysis ) : بررسی الگوی DNA یا انجام مطالعات دیگر برای مشخص کردن روابط فامیلی دو نفر .
تراشه DNA : (DNA chip) : تراشه سیلیکوننی که تعداد زیادی آرایه الیگونوکلئوتیدهای مورد استفاده در مطالع ترانسکریپتوم و … را روی آن سوار کردهاند .
ترانسپوزون : (Transposon) : توالی DNA که میتواند از یک قسکت به قسمت دیگری از ژنوم برود .
ترانس ژنتیک : ( Transgnic) : حیوان یا گیاهی که یک ژن کلون شده را در تمام سلولهایش دارد.
ترانسفکت کردن : (Transfection) : وارد کردن مولکولهای DNA ویروسی خالص شده به سلول زنده .
ترانسفورم کردن : (Transformation) : وارد کردن مولکول DNA به درون سلول زنده .
ترجمه با آزاد شدن از هیبرید ( Hybrid-release translation (HRT)) : روشی برای شناسایی پلیپپتیدی که توسط ژن کلون شده کد میشود .
ترجمه با حبس در هیبرید : ( Hybrid-arrest translation (HART)) : روشی برای مشخص کردن پلیپپتیدی که توسط یک ژن کلون شده کد میشود .
ترمیناتور : (Terminator) : توالی نوکلئوتیدی کوتاهی در فرودست ژن که به منزله علامت پایان رونویسی عمل میکند .
ترانسکریپتوم : (Transcriptome) : محتوی mRNA سلول یا بافت .
تعداد نسخه : (Copy number) : تعدادمولکولهای یک نوع پلاسمید که در یک سلول حضور دارند .
تکامل چند ناحیهای : (Multiregional evolution) : تئوری که بر اساس آن انسان مدرن از جمعیتی از Homo erectus که در حدود یک میلیون سال پیش آفریقا را ترک کردهاند منشا گرفته است .
تکامل هدایت شده : (Direct evolution) : مجموعهای از روشهای آزمایشگاهی برای بدست آوردم ژنهای جدید با محصولات بهتر .
تکثیر پلاسمید : ( Plasmid amplification) : روش گرماگذاری میکروب در حضور یک مهار کننده سنتز پروتئینها ، با هدف افزایش تعداد پلاسمیدهای حاضر در یک کشت باکتریایی .
تمایل کدونی : (Codon bias) : پدیدهای که موجب میشود کدونها یک آمینواسید به میزان مساوی در ژنهای یک موجود زنده استفاده نشوند .
توالی برچسب خورده : (Sequence tagged site (STS)) : توالی DNA که جایگاه آن رئی ژنوم نقشه برداری شده است .
توالی تکراری کوتاه پشت سرهم : ( Short tandem repeat (STR)) : چندشکلی نسخههای پشت سر هم از واحدهای دو، سه ، چهار یا پنج نوکلئوتیدی را شامل میشود . این توالیها ریزماهواره هم نامیده میشود.
توالی یابی با چرخه حرارتی : ( Thermal cycle sequencing) : روش توالییابی DNA که از PCR برای ایجاد پلینوکلئوتیدهای خاتمه زنجیره استفاده میکند .
توالی توافقی : (Consensus sequence) : توالی نوکلئوتیدی مورد توافق برای توصیف نواحی خاصی از ژنوم . هر یک از جایگاههای توالی توافقی ، نوکلئوتیدی را که اغلی در آن جایگاه دیده میشود نشان میدهد.
توالی تکراری بسیار متغیر پراکنده : ( Hypervariable dispersed repetitive sequence) : از توالیهای تکراری DNA انسان که در انگشتنگاری DNA استفاده میشود .
توالییابی DNA : (DNA sequenceing ) : مشخص کردن ترتیب نوکلئوتیدها در مولکول DNA .
تئوری خارج از آفریقا : (Out of Africa hypothesis) : تئوری که بر اساس آن انسان مدرن در آفریقا تکامل یافته و در حدود 50 تا 100 هزار سال قبل در تمام جهان پراکنده شده و جایگزین اخلاف Homo ercuts شده است .
جایگاه اتصال ریبوزوم : (Ribosome binding site) : توالی نوکلئوتیدی کوتاهی در فرادست ژن است که بعد از رونویسی ، جایگاه اتصال ریبوزوم را تشکیل میدهد .
جانور ترانسژن : (Transgenic animal) : جانوری که یک ژن کلون شده را در تمام سلولهایش دارد.
جایگاه COS : ( COS site) : یکی از جایگاههای تک رشتهای و چسبنده حاضر در انتهاهای مولکولهای DNA سویه خاصی از فاژλ .
جزایر CPG : (CpG island ) : مناطقی از DNA که غنی از توالی CG هستند و در فرادست حدود 56% از ژنهای انسان وجود دارند .
جستجوی همولوژی : (Homology search) : روشی که در /ان ژنهایی که توالیهایی مشابه ژن ناشناخته را دارند ، بررسی میشوند تا شناسایی ژن را تایید کنند یا عملکرد ژن ناشناخته را مشخص سازند .
جمعآوری : (Harvesting) : جدا کردن میکروارگانیسمها از یک محیط کشت که معمولا با سانتریفوژ انجام میشود .
جِمینی ویروس : (Geminivirus) : یکی از دو گروه DNA ویروسهایی که گیاهان را عفونی میکنند . اعضای این گروه پتانسیل استفاده شدن به عنوان وکتورهای کلونسازی در برخی از گونههای گیاهان عالی را دارند .
جهشزایی آزمایشگاهی : (In vitro mutagenesis) : روشی برای ایجاد جهش خاص در جایگاه مشخصی از مولکول DNA.
جهشزایی با واسطه الیگونوکلئوتیدها : (Oligonucleotide-directed mutagenesis) : روش جهشزایی آزمایشگاهی که شامل استفاده از الیگونوکلئوتیدهای صناعی برای ایجاد تغییر نوکلئوتیدی مورد نظر در ژن است .
جهش حساس به حرارت : (Temperature-sensitive mutation ) : جهشی که باعث میشود محصول ژن در دامنه دمایی مهینی فعال باشد ( مثلا زیر C ͦ 30 ) اما در دماهای دیگر غیر فعال شود ( مثلا بالای C ͦ 30 ) .
حامل وارد شوند : ( Insertion vector ) : حامل λ که بخشی از DNA غیر ضروری آن حذف شده است .
چارچوب خواندن باز : (ORF) (Open reading frame) : مجموعه کدونهایی که میتوانند به همراه هم یک ژن را تشکیل دهند .
چارچوب خواندن : (Reading frame) : یکی از شش توالی همپوشان کدونهای سه تایی را میگویند . ر.ی هر رشته پلینوکلئوتید DNA دو رشتهای ، سه قاب خواندن وجود دارد.
چرخه عفونی لیتیک : ( Lytic infection cycle ) : چرخهای که فاژ ، تکثیر یافته و بلافاصله بعد از شروع عفونت منجر به مرگ سلول میزبان میشود . ورود DNA فاژ به درون کروموزوم باکتری در این حالت رخ نمیدهد .
چرخه عفونی لیزوژنی : (Lysogenic infection cycle ) : چرخهای از عفونت فاژی که با وارد شدن DNA فاژ به درون کروموزوم میزبان همراه است .
چگالی شناوری : (Buoyant density) : چگالی یک مولکول یا ذره در هنگامی که درون یک محلول نمکی معلق شده است .
چند شکلی : (Polymorphism) : جایگاه ژنی که به صورت اللهای مختلف با دیگر تفاوتها در جمعیت دیده میشود .
چند شکلی اندازه قطعات حاصل از برش با آنزیمهای محدودگر : (Restriction fragment length polymorphism (RFLP)) : جهشی است که موجب تغییر در جایگاه برش آنزیم محدودگر میشود و بنابراین الگوی حاصل از برش مولکول DNA توسط آن آنزیم محدودگر تغییر مییابد .
چندشکلی تک نوکلئوتیدی : ( Single nucleotide polymorphism (SNP)) : جهش نقطهای که در برخی افراد جمعیت مشاهده میشود .
حامل جایگزینی : ( Replacement vector) : حاملλ که برای وارد کردن یک قطعه DNA طراحی شده و در آن DNA مورد نظر با یک یاز بخشهای غیر ضروری مولکول DNA فاژ جایگزین شده است .
حامل دو میزبانه : (Shuttle vector) : حاملی که در سلولهای بیش از یک گونه بتواند همانندسازی کند ( مثلا در مخمر و E.Coli).
حوای میتوکندریایی : (Mitochondrial Eve) : زنی که در حدود 140000 تا 290000 سال قبل در آفریقا زندگی میکرده و DNA میتوکندریایی اجدادی را همراه داشته است و تمام DNAهای میتوکندریایی امروزی از آن منشا گرفتهاند .
خانواده چند ژنی : (Multigene family) : تعدادی از ژنهای خاص یا مرتبط موجود در یک جاندار که معمولا خانوادهای از پلیپپتیدهای مرتبط را بیان میکنند .
دئوکسیریبونوکلئاز : (Deoxyribonuclease) : آنزیمی که DNA را خرد میکند .
درز : (Nick) : شکستن پیوند و عدم وجود یک یا چند نوکلئوتید در یکی از رشتههای DNA دورشتهای .
درزگیری : (Nick translation) : ترمیم درز با DNA پلیمراز I که معمولا برای ورود کردن نوکلئوتیدهای نشاندار به درون مولکول DNA استفاده میشود .
دم گذاری هموپلیمری : (Homopplymer tailing) : اتصال توالی از نوکلئوتیدهای مشخص ( مثل AAAA) به انتهای مولکول اسید نوکلئیک . مهمولا برای ساختن هموپلیمر تک رشتهای در یک انتهای مولکول DNA دو رشتهای .
دمای ذوب (Tm) : ( Melting temperature (Tm) ) : دمایی است که در آن DNA دو رشتهای یا هیبرید RNA-DNA دناتوره میشوند .
دناتوره شدن : (Denatureation) : در مورد مولکولهای اسید نوکلئیک ، شکست پیوندهای هیدروژنی میان جفت بازها به صورت شیمیایی یا فیزیکی .
دی دئوکسینوکلئوتید : (Dideoxynucleotide) : نوکلئوتید تغییریافتهای که گروه هیدروکسیل ‘3 ندارد و بنابر این اگر به رشته پلینوکلئوتید در حال ساخته شدن اضافه شود ، از ادامه واکنش جلوگیری میکند .
رتروویروس : (Retrovirus) : ویروسی است که ژنوم RNA دارد و میتواند به درون کروموزوم میزبان وارد شود . از مشتقات این ویروسها میتوان برای کلون کردن ژن در سلولهای پستانداران استفاده کرد.
ردپانگاری : (Footprinting) : تعیین جایگاه اتصال به پروتئین روی یک مولکول DNA با تعیین این که کدام یک از پیوندهای فسفودی استری از برش با DNasel در امان ماندهاند .
رزین : (Resin) : بستری برای کروماتوگرافی .
رسوب گذاری اتانولی : (Ethanol precipitation ) : رسوی گذاری مولکولهای اسید نوکلئیک در حضور اتانول و نمک که روشی برای تلغیظ DNA است .
روش تکثیر سریع انتهاهای cDNA : (RACE) (rapid amplification of cDNA ends(RACE)) : روش مبتنی بر PCR برای نقشه برداری انتهای مولکولهای RNA
روش کلون کانتیگ : (Clone contig approach) : روشی برای توالییابی ژنوم که در آن مولکول مورد نظر برای توالییابی را به قطعاتی به طول چند صد تا چند میلیون باز میشکنند و جداگانه توالییابی میکنند .
رونوشتبردار معکوس : (Reverse transcriptase) : DNA پلیمراز وابسته به RNA که میتواند مولکول DNA مکمل را از روی الگویی که RNA تک رشتهای است ، بسازد .
رویکرد ضربتی : (Shotgun approach) : راهکارهای برای توالییابی ژنوم که در آن مولکولهایی که باید توالییابی شوند ، به طور تصادفی به قطعاتی بریده شده و جداگانه توالییابی میشوند.
ریبونوکلئاز : (Ribonuclease) : آنزیمی که RNA را هضم میکند .
ریزآرایه : (Microarray) : مجموعهای از cDNAهای تثبیت شده روی ورقه شیشهای که در مطالعات ترنسکریپتوم استفاده میشوند .
ریزتزریق : (Microinjection) : روشی برای وارد کردن DNA به درون سلول با تزریق مستقیم به درون هسته .
ژن کاندیدا : (Candidate gene) : ژنی که از طریق کلون کردن جایگاهی شناسایی شده و احتمالا عامل ایجاد یک بیماری است .
ژن گزارشگر : (Reporter gene) : ژنی که فنوتیپ آن را میتوان در موجود زنده ترانسفورم شده اندازه گیری کرد . از این روش برای آنالیز حذف مناطق کنترل کننده ژنها استفاده میکنند .
ژل الکتروفورز : (Gel electrophoresis) : الکتروفورزی که در یک زمینه ژلی انجام میشود بنابراین مولکولهای با بار الکتریکی مشابه را میتوان بر اساس اندازه از هم جدا کرد .
ژن : (Gene) : بخشی از DNA که یک RNA یا پلیپپتید را کد میکند.
ژن درمانی : (Gene therapy ) : فرایند بالینی که از ژن یا دیگر توالیهای DNA برای درمان بیماری استفاده میکند .
ژنتیک : (Genetic) : شاخهای از زیست شناسی که به مطالعه ژنها میپردازد .
ژنوم : (Genome ) : مجموعه کامل ژنهای یک موجود زنده .
ژنومیکس : (Genimics) : مطالعه یک ژنوم ، بویژه توالی کامل یک ژنوم .
ژنومیکس عملکردی : (Functional genomics) : مطالعاتی با هدف مشخص کردن تمام ژنهای ژنوم و تعیین عملکرد آنها.
ساخت مصنوعی ژنها : (Artificial gene synthesis) : ساختن یک ژن مصنوعی با استفاده از مجموعهای از الیگونوکلئوتیدهایی که با هم همپوشانی دارند .
سازگاردهنده : ( Adaptor) : الیگونوکلئوتید مصنوعی دو رشتهای که برای متصل کردن انتهاهای چسبنده به انتهاهای صاف (تراز) استفاده میشود .
سازگاری : (Compatibility) : امکان حضور همزمان دو نوع پلاسمید در یک سلول .
ساعت مولکولی : (Molecular clock) : روش آنالیز بر مبنای سرعت موتاسیون که امکان تعیین زمان لازم برای رسیدن به شاخههای یک درخت ژنی را مشخص میکند .
سانتریفوژ شیب چگالی : (Density gradient centrifugation ) : جداسازی مولکولها و ذرات بر اساس چگالی شناوری با سانتریفوز کردن در محلول غلیظ ساکارز یا کلری سزیم .
ستون چرخشی : (Spin column) : روشی برای تسریع کروماتوگرافی تعویض یونی با سانتریفوژ کردن ستون کروماتوگرای .
سرکوب : (Repression) : خاموش شدن بیان یک یا چند ژن در پاسخ به یک ماده شیمیایی یا دیگر تحریکات .
سکوناز : (Sequenase) : آنزیمی که برای توالییابی DNA با روش خاتمه سنتز استفاده میشود .
سلول بنیادی جنینی : (Embryonic stem cell(ES)) : سلولهای بنیادی حاصل از جنین موش یا موجودات زنده دیگر که برای ایجاد جانوران ترانس ژنیک ، مثل موش ناکاوت شده ، استفاده میشوند .
سونیکاسیون : ( Sonication ) : فرآیندی که از فراصوت برای ایجاد شکستهای تصادفی در مولکولهایDNA استفاده میشود .
سیستم ترجمه عاری ا زسلول : (Cell-free translation system) : عصاره سلولی که تمام اجزلی لازم برای ساختن پروتئین ( از جمله زیرواحدهای ریبوزومی، Trna ها ، آمینواسیدها ، آنزیمها و کوفاکتورها )) را دارد و میتواند مولکولهای rna اضافه شده به مجموعه را ترجمه کند .
سیستم هیبرید دوگانه مخمر : (Yeast two hybrid system) : از روشهای کلون کردن در ساکارومیسس سرویزیه برای شناسایی پروتئینهایی که با یکدیگر برهم کنش دارند .
شاخص انتخاب : (Selectable marker) : ژنی که روی حامل است و امکان شناسایی سلولی را که حامل یا DNA نوترکیب مشتق از حامل را دارد ، میسر میسازد .
شستشو : (Elution) : جدا کردن مولکول از ستون کروماتوگرافی .
طیف سنجی جذب UV : (UV absorbance spectrophotometry) : روشی برای اندازه گیری غلظت یک ترکیب یا مشخص کردن مقدار نور UV جذب شده توسط نمونهای از آن .
عصاره سلولی : (Cell extract) : فرآردهای که محتوی تعداد زیادی از محتویات سلولهای شکسته شده است .
عصاره شفاف شده : (Cleared lysate) : عصاره سلولی سانتریفوژ شدهای که قطعاتا سلولی ، اندامک و احتمالا DNA کروموزومی از آن جدا شده است .
عنصرP : (P element) : ترانسپوزون دروزوفیلا ملانوگاستر که به عنوان پایهای برای حامل کلونسازی در این حشره استفاده میشود .
غربالگری ایمونولوژیک : (Immunoligical screening) : استفاده از یک آنتی بادی برای شناسایی پلیپپتیدی که توسط یک ژن کلونشده تولید میشود .
غربالگری ترکیبی : (Combinatorial screening) : روشی که در آن با مخلوط کردن نمونهها با نظم و ترتیب خاص میتوان تعداد دفعات PCR یا آنالیزهای دیگر را کاهش داد ، بنابراین حتی بدون آزمایش کردن اختصاصی نمونه میتوان آنها را ارزیابی کرد .
غیر فعال سازی ناشی از وارد شدن : (Insertional inactivation) : یکی از راهکارهای کلون کردن که وارد شدن یک قطعه DNA به درون حامل موجب غیر فعال شدن ژن درون حامل میشود .
فارمینگ : ( Pharming ) : تغییرات ژنتیکی حیوانات اهلی به طوری که بتوانند پروتئینهای دارویی نوترکیب را در شیرشان تولید کنند .
فاژکمک کننده : (Helper phage) : فاژی که به همراه حامل کلون سازی مربوطهاش به سلول میزبان وارد میشود تا آنزیمهای لازم برای همانند سازی حامل کلون کردن را فراهم کند .
فاژمید : (Phagemid) : پلاسمید دو رشتهای که منشا همانندسازی یک فاژ رشتهای را دارد و میتوان از آن برای تهیه نمونه تک رشتهای ژن کلون شده استفاده کرد .
فراوانی ترانسفورم کردن : ( Tranformation frequency) : تعداد سلولهایی که در یک آزمون ترانسفورم شدهاند .
فن آوری آنتیسنس : (Antisense technology) : استفاده از ؤن کد کننده RNA آنتیسنس در مهندسی ژنتیک .
فنآوری خاتمهگر : (Terminator technology) : فرایند نوترکیبی DNA که موجب ساخته شدن پروتئین مهار کننده ریبوزوم در جنین گیاهان میشود و برای جلوگیری از امکان کاشت دانه گیاهان مهندسیشده استفاده میشود .
فنآوری DNA نوترکیب : (Recombinant DNA technology) : روشهایی برای ساختن ، مطاله و استفاده از مولکولهای DNA نوترکیب .
قطعه کلنو ( از DNA پلیمراز I ) : (Klenow fragment (of DNA polymerase I)) : آنزیم DNA پلیمرازی است که از ایجاد تغییرات شیمیایی در DNA پلیمراز I اشرشیا کلی حاصل میشود و در توالییابی DNA کاربرد دارد .
قوانین واتسون و کریک : ( Watson – Crik rules) : قانین جفت شدن بازها که در ساختار ژنها و بیان آنها صادق است . طبق این قانون A با T و G با C جفت میشوند .
کاست : (Cassette) : توالی DNA مشتمل بر پروموتر ، جایگاه اتصال ریبوزوم ، جایگاه برش آنزیمهای محدودگر ، ترمیناتور( یا برای میزبانهای یوکاریوتی ، پروموتر ، جایگاههای برش آنزیمهای محدودگر ، توالی پلیآدنیلاسیون) که درون حامل بیانی وجود دارد . اگر ژن خارجی درون جایگاههای برش با آنزیمهای محدودگر وارد شود تحت کنترل علایم بیانی حامل قرار گرته و بیان میشود .
کاستن ژنی : (Gene subtraction) : یک راهکار مهندسی ژنتیک که موجب غیر فعال شدن یک یا چند ژن یک موجود زنده میشود .
کاسمید : (Cosmid) : حامل کلون سازی پلاسمیدی که جایگاه COS فاژλ را دارد . از این حاملها برای کلون کردن قطعات DNA تا kb 40 ایتفاده میشود .
کایمر : (Chimera) : (1) مولکول DNA نوترکیبی که از قطعات DNA چند موجود زنده تشکیل شده است . این اسم از نام جانوری افسانهای گرفته شده است . (2) محصول اولیه کلون کردن با استفاده از سلولهای بنیادی جنینی : جانوری که از مجموعهای از سلولها با ژنوتیپ متفاوت تشکیل شده است .
کانتینگ : (Contig) : یک قطعه پیوسته از توالی DNA ، حاصل بخشی از یک پروژه توالییابی ژنوم .
کپسید : (Capsid) : پوشش پروتئینی که DNA یا RNA باکتریوفاژ یا ویروس را میپوشاند .
کتابخانه ژنومی : ( Genimic library) : مجموعه ای از کلونهایی که کلیه ژنهای موجود زنده را دارد .
کتابخانه نمایش فاژی : (Phage display library ) : مجموعهای از کلونهای M13 که قطعه متفائتی از DNA مورد استفاده در نمایش فاژی را همراه دارند .
کروماتوگرافی تعویض یونی : (Iin exchange chromatography ) : روشی برای جداسازی مولکولها با توجه به قدرت اتصال آنها به ذرات باردار الکتریکی موجود در یک ماتریکس کروماتوگرافی .
کروماتوگرافی تمایلی : (Affinity chromatography) : روش کروماتوگرافی مبتنی بر استفاده از یک لیگاند ه به پروتدین خاصی متصل میشود و بنابراین میتوان از آن برای خالص سازی پروتئین مورد نظر استفاده کرد .
کروموزوم : (Chomosome ) : ساختاری متشکل از DNA و پروتئین که بخشی از ژنوم هستهای یوکارتها را در بر دارد . با کمی تسامح میتوان از این اسم در مورد ژنوم پروکاریونها نیز استفاده کرد .
کروموزوم مصنوعی باکتریایی (BAC) : (Bacterial artificial chormosome) : حامل کلون سازی با پایه پلاسمید F که برای کلون کردن قطعات بزرگ DNA در اشرشیا کلی استفاده میشود.
کروموزوم مصنوعی مخمر : (Yeast artificial chormosome (YAC)) : حامل کلون سازی که ترکیب ساختاری کروموزوم مخمر را دارد و از آن میتوان برای کلون کردن قطعات بزرگ DNA استفاده کرد .
کروموزوم مصنوعی مشتق شده از P1)) (PAC) : حامل کلون کردن با پایه باکتریوفاژ P1 که برای کلونسازی قطعات بزرگ DNA در اشرشیا کلی استفاده میش.د .
کروموزوم ویروس : (Virus chromosome ) : مولکولهای RNA یا DNA که درون یک کپسید ویروسی هستند و ژنهای ویروسی را حمل میکنند .
کشت بسته : (Batch culture) : کشت باکتریها در حجم ثابتی از محیط کشت مایع ، در یک ظرف بسته را میگویند . در این روش در طی مدت گرماگذاری ، اضافه کردن یا کم کردن محیط کشت انجام نمیشود .
کشت مداوم : (Continuous culture) : کشت میکروارگانیسمها در محیط کشت مایع تحت شرایط کنترل شده همراه با اضافه کردن و برداشت محیط کشت در دامنههای زمانی خاص .
کشت مایع : (Broth culture) : کشت میکروارگانیسمها در محیط کشت مایع .
کلون : (Clone ) : مجموعه ای از سلولها که مولکولهای DNA نو ترکیب یکسانی دارند .
گلون کرد DNA مکمل (cDNA) : ( co,plemntary DNA (cDNA) cloning ) : روش کلون کردن مبتنی بر استفاده از DNA از روی mRNA .
کلون کردن جایگاهی : (Position cloning ) : فرآندی که از اطلاعات جایگاه یک ژن برای بدست آوردن کلون آنژن استفاده میشود .
کلون کردن ژن : (Gene cloning ) : وارد کردن قطعه DNAای که حامل یک ژن است به درون یک حامل کلون سازی و تکثیر مولکول DNA نوترکیب حاصل در یک میزبان ، از این اصطلاح برای توصیف روشهای هوشمندانهای که بدون حامل کلونسازی موجب انتقال ژن میشوند ( مثل روش انتقال مستقیم ژن ) هم استفاده میشود .
کلون کردن ضربتی : (Shotgun cloning) : راهکاری برای کلون کردن که شامل وارد کردن قطعات تصادفی یک مولکول DNA بزرگ به درون حامل است که منجر به ایجاد تعداد زیادی مولکول DNA نوترکیب میشود .
گروه ناسازگار : ( Incompatibility group ) : انواع مختلفی از پلاسمیدها که اغلب از یک خانواده هستند ، اما نمیتوانند به همراه هم در یک سلول وجود داشته باشند .
گام زنی کروموزومی : ( Choromosome walking) : روشی برای ایجاد کلون کاتینگ با شناسایی قطعات DNA کلون شدهای که با هم همپوشانی دارند .
گسترش پرایمر : ( Primer extension ) : روشی برای تحلیل رو نوشت که در آن انتهای’5 یک RNA با اتصال و گسترش یک پرایمر الیگونوکلئوتیدی نقشه برداری میشود .
لامبدا : ( Lambda) ( λ ) : باکتروفاژی که اشرشیا کلی را عفونی میکند . از مشتقاات آن به عنوان حامل کلون کردن استفاده میشود .
لیزوزیم : ( Lysozyme) : آنزیمی که دیواره سلولی برخی باکتریها را تضعیف میکند .
لیگاز (DNA لیگاز ) : (Ligase (DNA ligase) : آنزیمی است که بریدگیهای مولکولهای DNA دو رشتهای را در سلولها ترمیم میکند . در آزمایشهای کلون سازی از DNA لیگاز خالص شده برای متصل کردن مولکولهای DNA استفاده میشود .
مبدا همانندسازی : (Origin of replication ) : جایگاه مخصوصی روی مولکول DNA که همانندسازی DNA از آنجا شروع میشود .
متصل کننده : ( Linker ) : یک الیگونوکلئوتید دو رشتهای مصنوعی است که برای اتصال انتهاهای چسبنده به مولکولهای با انتهای صاف استفاده میشود .
محدودسازی بیولوژیکی : (Biological containment) : عبارت از روشهای پیشگیرانهای است که برای جلوگیری از تکثیر مولکولهای DNA نوترکیب در میکروارگانیسمها در محیط طبیعی انجام میشود . در این روش از حاملها و میزبانهایی استفاده میشود که دستکاری شدهاند و بنابراین نمیتوانند خارج از محیط آزمایشگاه زنده بمانند .
محیط کشت حداقل : ( Minimal medium ) : محیط کشت مشخصی که تنها تعدا محدودی از مواد غذایی مورد نیاز برای یک باکتری خاص را دارد .
محیط کشت مشخص : ) Defined medium ) : محیط کشت باکتریایی که ترکیباتش معلوم است .
محیط کشت نامشخص : ( Undefined medium ) محیط کشتی که اجزای تشکیل دهندهاش مشخص نیستند .
مکمل : ( Complementary) : دو پلینوکلئوتیدی که بازهایشان میتوانند با هم جفت شوند و یک مولکول دو رشتهای ایجاد کنند .
مولکول DNA نوترکیب : ( Recombinant DNA molecule) : مولکول DNA ای که با متصل کردن قطعات DNA مختلف به یکدیگر به دست میآید .
معرف نقشه برداری : ( Mapping reagent ) : مجموعهای از قطعات DNA روی کروموزومها یا درون ژنوم که برای نقشه برداری STS استفاده میشوند .
موش ناکاوت شده : ( Knockout mouse ) : موشی که مهندسی شده و حامل یک ژن غیر فعال است .
مولد : (Productive ) : چرخه عفونی ویروس که میتواند به تکمیل ساخته شدن و رها شدن ذرات ویروسی جدی بیانجامد .
مهندسی پروتئین : (Protein engineering) : مجموعه روشهاییکه شامل ایجاد جهش در ژ«ها و ایجاد تغییرات هدفمند در مولکل پروتئین سنتز شده است . اغلب از این روشها برای بهبود ویژگیهای آنزیمهایی که کاربرد صنعتی دارند استفاده میشود .
مهندسی ژنتیک : (Gnetic engineering ) : استفاده از روشهای آزمایشگاهی برای ایجاد مولکولهای DNA حاوی ژن یا ژنهای جدید.
میدان الکتریکی یکنواخت حاشیهای : ( Contour clamped ho,ogeneous elecric fields (CHEF) ) : روش الکتروفورز برای جدا کردن قطعات بزرگ DNA .
نشاندار کردن : ( Labelling ) : وارد کردن یک نوکلئوتید نشانگر به درون مولکول اسید نوکلئیک . نوکلئوتید نشانگر معمولا ( و نه همیشه ) رادیواکتیو یا فلورسنت است .
نشانگر DNA : ( DNA marker ) : توالی DNAکه به صورت دو یا چند الل وجود دارد و بنابراین میتوان از آن در نقشه برداری ژنتیکی استفاده کرد.
نشانگر رادیواکتیو : ( Radioactive marker) : اتم رادیو اکتیو مورد استفاده برای شناسایی مولکول بزرگی که درون آن وارد شده است .
نقشه برداری ژنی : (Gene mapping ) : تعیین جایگاه نسبی ژنهای مختلف روی یک مولکول DNA .
نقسه برش با آنزیمهای محدودگر : (Restriction map) : نقشهای که نشان دهنده جایگاه برش آنزیمهای محدودگر مختلف روی مولکول DNA است .
نقشه ژنتیکی : ( Genetic map ) : نقشهژنومی که از بررسی مستقیم مولکولهای DNA حاصل شده است .
نمایش فاژی : ( phage display) : روشی مبتنی بر لون کردن در فاژM13 ، برای شناسایی پروتئینهایی که با یکدیگر برهم کنش دارند .
نوترکیب : ( Recombinant) : سلول ترانسفورم شدهای که دارای یک مولکول DNA نوترکیب است .
نوترکیبی : (Recombination) : تعویض توالیهای DNA میان دو مولکول مختلف . نوترکیبی به طور طبیعی رخ میدهد اما در دستکاریهای DNA هم از آن استفاده میشود .
نوترکیبی همولوگ : ( Homologous recombination ) : نو ترکیبی میان دو مولکول DNA دو رشتهای همولوگ ، از جمله آنهایی که تشابه توالی نوکلئوتیدی گستردهای دارند .
واکنش زنجیرهای پلیمراز : ( Polymerase chain reactoin(PCR)) : روشی برای تکثیر آنزیمی نسخههای متعدد از توالی DNA هدف .
وکتور یا حامل : ( vector) : مولکول DNA که میتواند در مجود زنده میزبان تکثیر یابد . برای کلون کردن ، ژن را وارد آن کرده و مولکول DNA نوترکیب را به دست میآورند .
ویروس کلم (Caulimoviruses) : یک از دو گروه ویروس DNA داری که گیاهان را عفونی میکنند . این ویروسها پتانسیل لازم برای استفاده شدن به عنوان حامل کلون کردن ژن در تعدادی از گیاهان عالی را دارند .
ویروس موزائیک کلم : ( cauliflower mosaic virus (CaMV)) : شناخته شده ترین ویروس کلم که در گذشته به عنوان حامل کلون کردن برخی گونههای گیاهی عالی استفاده میشد . ویروس موزائیک کلم منبعی برای تهیه پروموترهای قدرتمند در انواع دیگر حاملهای کلون شازی گیاهی نیز میباشد .
ویروس همراه آدنو (AAV) : (Adeno-associated virus (AAV)) : ویروسی که ارتباطی با آدنوویروسها ندارد ، اما اغلب در بافتهای عفونی شده با آدنوویروسها دیده میشود ، زیرا AAVها از برخی پروتئینهای تولید شده توسط آدنوویروسها برای تکمیل چرخه همانند سازی خود استفاده میکنند .
هاپلو گروه: ( Haplogroup) : یکی از کلاسهای اصلی توالی DNA میتوکندری موجود در جمعیت انسانی .
هضم دوگانه : (Double digestion) : برش مولکول DNA با دو آنزیم محدودگر مختلف ، همزمان یا پشت سرهم .
هضم ناقص : ( Partial digestion ) : تیمار مولکول DNA با یک آنزیم محدودگر تحت شرایطی که تنها بخشی از جایگاههای برش توسط آنزیم شناسایی و بریده شوند .
هم یوغی : ( Conjugation ) : اتصال فیزیکی میان دو باکتری که معمولا همراه با انتقال DNA از یک سلول به سلول دیگر است .
همولوژی (Homology) : به دو ژن حاصل از دو موجود زنده مختلف گفته میشود که از یک ژن اجدادی مشتق شدهاند . دوژن همولوگ معمولا تشابه توالی لازم برای فراهم کردن امکان استفاده از یکی به عنوان پروب شناسایی دیگری را دارند .
هیبریداسیون اسیدنوکلئیک : ( Nucleic acid hybridization ) : ایجاد یک مولکول دورشتهای در اثر جفت شدن بازهای پلی نوکلئوتیدهای مکمل یا همولوگ .
هیبریداسیون در محل : ( In situ hybridization) : روشی برای نقشه برداری ژن که شامل هیبریداسیون یک نمونه نشاندار از ژن کلون شده با مولکول بزرگی از DNA ( که معمولا کروموزوم است ) میباشد .
هیبریداسیون در محل فلورسنسی : ) Fluoresccence in situ hbridization) : یک روش هیبریداسیون در محل که از فلوروکرومهایی با رنگهای مختلف برای جایابی دو یا چند ژن روی کروموزوم تحت آزمایش استفاده میشود .
DNA باستانی : (Ancient DNA) : DNA حفظ شده در یک نمونه باستان شناسی یا فسیل .
DNA پلیمراز : (DNA polymearase) : آنزیمی که از روی الگوی DNA یا RNA ، DNA میسازد .
DNA تام سلول : (Total cell DNA) : متشکل از کل DNA موجود در یک سلول یا در گروهی از سلولها .
DNA پلیمراز Taq : (Taq DNA polymerase) : DNA پلیمراز مقاوم به حرارت که در PCR استفاده میشود .
DNA حلقوی باز : ((OcDNA) Open-circular DNA) : آرایش فضایی غیر ابرمارپیچی DNA که در هنگام وجود درز در DNA حلقوی دورشتهای ایجاد میشود .
DNA حلقوی بسته کووالان : ( Covalently closed-circular DNA (cccDNA)) : مولکول DNA حلقوی دو رشتهای بدون درزی که معمولا به صورت ابرمارپیچ دیده میشود .
DNA ژنومی : (Genomic DNA) : متشکل از کل DNA موجود در یک سلول یا گروهی از سلولها.
DNA PCR تکراری : ( Repetitive DNA PCR ) : روش انگشت نگاری کلون که از PCR برای مشخص کردن جایگاههای مربوط به توالیهای تکراری دورن قطعات DNA کلون شده استفاده میشود.
GM ( محصولات مهندسی شده ) : (GM ( Genetically modified ) crop ) : گیاهی که با اضافه کردن یا کاستن ژنها حاصل شده است .
Heterologous probing : استفاده از یک مولکول اسید نوکلئیک نشاندار برای مشخص کردن مولکولهای مشابه با روش هیبریدسازی .
Host controlled restriction : مکانیسمی است که بوسیاه آن برخی باکتریها از حمله فاژها جلوگیری میکنند . آنها این کار را با تولید اندونوکلئازهای محدودگری که DNA غیر باکتریایی را میشکنند ، انجام میدهند .
Indel : جایگاهی که یک توالی DNA وارد ژنوم میشود یا از ژنوم خارج میشود . این نام گذاری به خاطر این است که با مقایسه دو توالی جایگزین نمیتوان گفت که آیا توالی از یک یحذف شده یا به دیگری اضافه شده است .
M13 : باکتریوفاژی است که اشرشیا کلی را آلوده میکند . از مشتقات آن به عنوان حامل کلون سازی استفاده میشود .
M13 تکثیری : شکل دو رشتهای مولکول M13 DNA که در سلولهای اشرشیا کلی آلوده شده دیده میشود.
Orphan : ORFای که به نظر میرسد مربوط به یک ژن عملکردی باشد ، اما هیچ عملکردی از آن مشاهده نشده باشد .
ماهوارک : (Microsatellite) : پلیمورفیمس است که معمولا شامل تکرار توالیهای دو ، سه ، چهار یا پنج نوکلئوتیدی است . به این توالیها توالیهای کوتاه تکراری پشت سر هم نیز گفته میشود (STR) .
P1 : باکتریوفاژی که اشرشیا کلی را عفونی میکند و از مشتقات آن به عنوان حامل کلون سازی استفاده میشود .
Principle Component analysis : فرایندی برای تعیین الگوی کلی در مجموعه بزرگی از نمونههای متفاوت .
Processivity : مقدار DNAای که قبل از جدا شدن DNA پلیمراز از الگو ساخته میشود .
Radiation hybrid : مجموعهای از ردههای سلولی جندگان که دارای قطعات مختلف ژنوم انسان هستند و با روش پرتودهی ساخته شدهاند . از این مجموعه به عنوان وسیله نقشه برداری برای مطالعه ژنوم انسان استفاده میشود .
Random priming : روشی برای نشاندار کردن DNAبا استفاده از هگزامرهای تصادفی که به صورت تصادفی به DNA تک رشتهای متصل شده و نقش پرایمر را برای ساختن رشته مکمل الگو توسط آنزیم مناسب بازی میکنند .
Relaxed : DNA حلقوی بدون ابر مارپیچ .
RNA پیامبر : رونوشت ژنهای کد کننده پروتئین .
PCR چندگانه : (Multiplex PCR ) : PCRای که با بیش از یک جفت پرایمر انجام میشود و دو یا چند جایگاه را روی قطعه DNA مورد نظر هدفگیری میکند .
PCR قطعه تکراری پراکنده : ( IRE-PCR) : یک روش انگشت نگاری کلون با استفاده از PCR برای شناسایی جایگاه نسبی توالیهای تکراری در قطعات DNA کلون شده .
RT-PCR : روش PCR که در آن ماده اولیه شروع واکنش RNA است . در مرحله اول این فرایند با واکنش رونوشتبرداری معکوس یک مولکوب c DNA از RNA ، ساخته میشود .
Simian virus 4 (SV40) : ویروس پستانداران که به عنوان پایه حاملهای کلون سازی استفاده شده است .
Stem-Loop : ساختار سنجاق سری پلینوکلئوتیدها که دارای ساقهای حاصل از جفت شده بازها و یک لوپ جفت نشده است .
Stuffer fragment : بخشی از حامل جایگزینی λ که برای ورود DNA جدید از آن حذف میشود .
T-DNA : بخشی از پلاسمید Ti که وارد DNA گیاه میشود .
Vehicle یا حامل : کلمهای که گاه به جای وکتور به کار میرود . معنی آن این است که حامل ، ژن کلونشده را در طی فرایند کلون کردن انتقال میدهد .
Wave of advance model : تئوری که بر اساس آن گسترش کشاورزی در اروپا با حرکت گسترده انسان همراه شده است .
Whole genome shotgun approach : راهکار توالییابی ژنوم که ترکیب توالییابی ضربتی تصادفی با یک نقشه ژنومی است . در اینجا از نقشه ژنومی برای سر هم کردن توالی کلی استفاده میشود .
Zoo blot : غشای نایلونی یا نیتروسلولزی که DNA تثبیت شده چندین گونه را دارد و برای مشخص کردن وجود یا عدم وجود همولوژی بین یک ژن از یک گونه با ژنهایی از گونههای دیگر استفاده میشود .